کلمه جو
صفحه اصلی

دیکته


مترادف دیکته : املا، درست نویسی، تحمیل

برابر پارسی : از بر نویسی

فارسی به انگلیسی

dictation, spelling

dictation


فارسی به عربی

املاء

مترادف و متضاد

dictation (اسم)
دیکته، املاء، تلقین

املا، درست‌نویسی


تحمیل


۱. املا، درستنویسی
۲. تحمیل


فرهنگ فارسی

املائ، مطلبی که کسی بگویدودیگری بنویسد
( اسم ) مطلبی که کسی املاکند و دیگری بنویسد املا .

فرهنگ معین

(تِ ) [ فر . ] (اِ. ) مطلبی که کسی بخواند و دیگری بنویسد.

لغت نامه دهخدا

دیکته. [ ت ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) مطلبی که کسی املا کند و دیگری بنویسد. املاء تقریر؛دیکته ها، أمالی. تقاریر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

مطلبی که کسی بگوید و دیگری بنویسد، املا.

جدول کلمات

املا

پیشنهاد کاربران

املا، درست نویسی، تحمیل

همان طور که در لغات نامه ها نوشته شده این کلمه ترکی است
به معنی غالب کردن یا تحمیل سخن خود بر دیگری

لطفا ازش ریشه های مسخره در نیارین 🤘

فروخواندن=دیکته ( واژه فرانسوی )


کلمات دیگر: