مترادف نمایش : ارائه، عرضه، نمود، تئاتر، تعزیه گردانی، شبیه، بروز، جلوه، خودنمایی
نمایش
مترادف نمایش : ارائه، عرضه، نمود، تئاتر، تعزیه گردانی، شبیه، بروز، جلوه، خودنمایی
فارسی به انگلیسی
representation, exhibition, show, play, appearance
demonstration, display, drama, dramatization, effect, entertainment, exhibit, exhibition, exposure, heatre, impression, parade, play, presentation, presentment, program, programme, projection, screening, show, showing, theater, run
فارسی به عربی
اداء , استعراض , تسلیة , تعرض , تقدیم , تمثیل , شعلة ضوییة , ظهور , عرض , مسرحیة , مظاهرة , معرض , منظر
مترادف و متضاد
ارائه، عرضه، نمود
تئاتر، تعزیهگردانی، شبیه
بروز، جلوه، خودنمایی
۱. ارائه، عرضه، نمود
۲. تئاتر، تعزیهگردانی، شبیه
۳. بروز، جلوه، خودنمایی
گمراهی، سرگرمی، تفریح، لذت، گیجی، پذیرایی، فریب خوردگی، نمایش
انجام، اجرا، نمایش، ساخت، کارایی، شاهکار، کار برجسته، ایفا
بازی، تفریح، نمایش، ورزش، نمایشنامه، نواخت، لهو، نواختن ساز و غیره، سرگرمی مخصوص
تظاهر، نمایش، بیان، جلوه
نشان دادن، اثبات، نشان، نمایش، جلوه، ارائه، مظهر
ظهور، سیما، نمایش، ظاهر، پیدایش، ظواهر، نمود، منظر، فرم
تظاهر، اثبات، نمایش، تظاهرات، دمونستراسیون
ظهور، تظاهر، نمایش، خود فروشی، خود نمایی
ظاهرسازی، نمایش، صحنه سازی، اجراء نمایش
نمایندگی، نماینده، نمایش، تمثال، ارائه، نیابت
نمایش، بیان، عرض، تقریر، عرضه، ارائه، معرفی، تقدیم
نمایش، نمایشگاه، ارائه، حقوق تقاعد
نمایش، تجسم، تعریف، تصویر
نمایش، رژه، جلوه، تظاهرات، جولان، خود نمایی، سان، نمایش با شکوه، میدان رژه، عملیات دسته جمعی، اجتماع مردم
شرح، نمایش، حضور، بیان، ارائه، طرز نمایش
نمایش، اسکلت، چوب بست، رانندگی کالسکه، برصحنه اوری
اظهار، نمایش، جلوه، اشکار سازی، شاخص، ارائه
نمایش، افشاء، در معرض گذاری، ارائه، اشکاری
نمایش، درام، نمایشنامه، تاتر
نمایش، شعله، روشنایی خیره کننده و نامنظم، زبانه کشی، شعله زنی، چراغ یا نشان دریایی
نمایش، منظره، تماشا
فرهنگ فارسی
نمایاندن، نمودن، نشان دادن، جلوه ومنظره وبازی
( اسم ) ۱ - نشان دادن ارائه . ۲ - جلوه ظهور. ۳ - تاتر . یا نمایش آب. سراب . یا نمایش عروسکی .خیمه شب بازی پرده بازی .
( اسم ) ۱ - نشان دادن ارائه . ۲ - جلوه ظهور. ۳ - تاتر . یا نمایش آب. سراب . یا نمایش عروسکی .خیمه شب بازی پرده بازی .
فرهنگ معین
(نَ یا نُ یِ ) (اِمص . ) ۱ - چیزی را به تماشا گذاشتن . ۲ - تئاتر.
لغت نامه دهخدا
نمایش. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ ] ( اِمص ، اِ ) اسم مصدر و مصدر دوم از نمودن. فعل نمودن. عمل نمودن. ( یادداشت مؤلف ). ارائه. عرض. ( یادداشت مؤلف ). نشان دادن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
بل من به نمایش ره خویش
حق فضلا همی گزارم.
ای به دیدن کبود و خود نه کبود
آتش از طبع و در نمایش دود.
نهانیش جز درد و تیمار نیست.
کانگور بود به آزمایش.
راه یابی به آزمایش ها
پرده برخیزد از نمایش ها.
با آنکه هیچ نیست پدیدار آمده.
|| مشاهده. بینش. شکفتگی ( ؟ ). ( ناظم الاطباء ). || تآتر. ( فرهنگ فارسی معین ) ( یادداشت مؤلف ). رجوع به تآتر شود.
- نمایش عروسکی ؛ خیمه شب بازی. پرده بازی. ( فرهنگ فارسی معین ).
بل من به نمایش ره خویش
حق فضلا همی گزارم.
ناصرخسرو.
|| صورت. روی. دیدار. چهره. شکل. پیکر. هیأت. ( ناظم الاطباء ). || ظاهر. مرآی. ( یادداشت مؤلف ) : ای به دیدن کبود و خود نه کبود
آتش از طبع و در نمایش دود.
منصور نوح سامانی.
جهان را نمایش چو کردار نیست نهانیش جز درد و تیمار نیست.
فردوسی.
بس خوشه حصرم از نمایش کانگور بود به آزمایش.
نظامی.
|| جلوه.ظهور. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به معنی قبلی شود. || وهم. خیال. صورت خیالی. ( ناظم الاطباء ). صورت و نقشی که در نظر آید به خلاف واقعیت آن یا بی واقعیتی : اگر به خواب مانند کرد راست است از آنکه در خواب جز خیال و نمایشی بیش نیست. ( قصص الانبیاء ص 229 ).راه یابی به آزمایش ها
پرده برخیزد از نمایش ها.
اوحدی.
غیر تو هرچه هست سراب و نمایش است با آنکه هیچ نیست پدیدار آمده.
جامی.
- نمایش آب ؛ سراب. ( از جهانگیری ). کنایه از سراب. ( انجمن آرا ). به معنی سراب است و آن زمینی باشد سفید و شوره زار که در صحرا و بیابان از دور به آب می ماند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ).|| مشاهده. بینش. شکفتگی ( ؟ ). ( ناظم الاطباء ). || تآتر. ( فرهنگ فارسی معین ) ( یادداشت مؤلف ). رجوع به تآتر شود.
- نمایش عروسکی ؛ خیمه شب بازی. پرده بازی. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ عمید
۱. نشان دادن.
۲. جلوه، منظره.
۳.(تئاتر ) بازی در تماشاخانه، تئاتر.
۲. جلوه، منظره.
۳.(تئاتر ) بازی در تماشاخانه، تئاتر.
دانشنامه عمومی
نمایش (ابهام زدایی). نمایش ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
نمایش (فیلم)
نمایش (فیلم ۱۹۲۷)
نمایش (فیلم)
نمایش (فیلم ۱۹۲۷)
wiki: ژانر رمانتیک به کارگردانی تاد براونینگ است که در سال ۱۹۲۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جان گیلبرت، لیونل باریمور، پالی مورن، فرانسیس پاورز و دورتی سباستین اشاره کرد.
۲۲ ژانویه ۱۹۲۷ (۱۹۲۷-01-۲۲)
۲۲ ژانویه ۱۹۲۷ (۱۹۲۷-01-۲۲)
wiki: جنایی به کارگردانی نیکلاس روگ و دونالد کمل است که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جیمز فاکس، میک جگر و آنیتا پالنبرگ اشاره کرد.
۳ اوت ۱۹۷۰ (۱۹۷۰-08-۰۳)
۳ اوت ۱۹۷۰ (۱۹۷۰-08-۰۳)
wiki: نمایش (فیلم ۱۹۷۰)
نمایش (فیلم). نمایش (انگلیسی: Performance) یک فیلم در سبک جنایی به کارگردانی نیکلاس روگ و دونالد کمل است که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جیمز فاکس، میک جگر و آنیتا پالنبرگ اشاره کرد.
wiki: نمایش (فیلم)
فرهنگستان زبان و ادب
{representation} [ریاضی] یک همریختی از گروهی مفروض به گروهِ همۀ ماتریس های مربعی ناتکین با درایه های واقع در یک میدان
{screening , écran (fr. )} [سینما و تلویزیون] نشان دادن فیلم در تالار سینما متـ . نمایش دادن
{theatre , play , drama} [عمومی، هنرهای نمایشی] [عمومی] اجرای زندۀ نمایشنامه [هنرهای نمایشی] بیان رشته رویدادهایی داستان گونه براساس ضوابطی معین در برابر تماشاگران با استفاده از گفتار و حرکات چهره و بدن
{screening , écran (fr. )} [سینما و تلویزیون] نشان دادن فیلم در تالار سینما متـ . نمایش دادن
{theatre , play , drama} [عمومی، هنرهای نمایشی] [عمومی] اجرای زندۀ نمایشنامه [هنرهای نمایشی] بیان رشته رویدادهایی داستان گونه براساس ضوابطی معین در برابر تماشاگران با استفاده از گفتار و حرکات چهره و بدن
جدول کلمات
شو
پیشنهاد کاربران
ارائه، عرضه، نمود، تئاتر، تعزیه گردانی، شبیه، بروز، جلوه، خودنمایی
أَظهر
آوا نما
play
نمایش: در پهلوی نمایشن nimayišn بوده است.
( ( دگر شب، نمایش کند پیشتر؛
ترا روشنایی دهد بیشتر. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 204 )
( ( دگر شب، نمایش کند پیشتر؛
ترا روشنایی دهد بیشتر. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 204 )
کلمات دیگر: