کلمه جو
صفحه اصلی

تطهیر


مترادف تطهیر : پاکسازی، پاکی، پاکیزگی، تغسیل، شست وشو، طهارت، غسل، وضو، پاک گردانیدن، طاهر کردن

متضاد تطهیر : نجس کردن

برابر پارسی : شست وشو، پاک کردن، آلوده زدایی، برشنوم

فارسی به انگلیسی

purification, purgation, sanctification

purification


purgation, sanctification


مترادف و متضاد

purgation (اسم)
برائت، تصفیه، تطهیر، روان پاکسازی، تصفیه و تزکیه نفس به وسیله هنر، تنقیه، پاک سازی، پالایش

purge (اسم)
تطهیر، پالایش

purification (اسم)
شستشو، تخلیص، تصفیه، تطهیر، پالایش، خالص سازی

sanctification (اسم)
تقدیس، تطهیر

catharsis (اسم)
تصفیه، تطهیر، روان پاکسازی، تصفیه و تزکیه نفس به وسیله هنر

پاکسازی، پاکی، پاکیزگی، تغسیل، شستشو، طهارت، غسل، وضو ≠ نجس کردن


پاک گردانیدن، طاهر کردن


۱. پاکسازی، پاکی، پاکیزگی، تغسیل، شستشو، طهارت، غسل، وضو
۲. پاک گردانیدن، طاهر کردن ≠ نجس کردن


فرهنگ فارسی

پاک کردن، پاکیزه کردن، چیزی رابا آب شستن
۱ - ( مصدر ) پاک کردن پاکیزه ساختن شستن . ۲ - ( اسم ) پاکی طهارت . جمع : تطهیرات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) پاک کردن ، پاکیزه ساختن .

لغت نامه دهخدا

تطهیر. [ ت َ ] ( ع مص ) پاک کردن. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پاک گردانیدن و از همین است تطهیر ختان. || ختنه کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
کار اوو تو تا گه تطهیر
کار طفل است و آن حجامش
شکرش در دهان نهد و آنگه
ببرد پاره ای ز اندامش.
خاقانی.
و رجوع به تطهیر کردن شود. || شستن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). غسل دادن چیزی به آب. ( از اقرب الموارد ). پاک کردن از معصیت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
- تطهیر سرائر ؛ عبارت است از لب لباب و غایت علم سلوک. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
- تطهیر قلب ؛ راه ندادن خیالات فاسد در دل. ( انجمن آرا ).

فرهنگ عمید

۱. پاک کردن، پاکیزه کردن.
۲. چیزی را با آب شستن و پاکیزه ساختن.

دانشنامه عمومی

تطهیر به این موارد ممکن است اشاره کرد:
مطهرات
پاکسازی آیینی

فرهنگ فارسی ساره

برشنوم


پیشنهاد کاربران

در پهلوی " پادیاب " برا بر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته مکنزی با برگردان خانم مهشید میرفخرایی.


کلمات دیگر: