کلمه جو
صفحه اصلی

صفره

فرهنگ فارسی

صفرت زردی

لغت نامه دهخدا

صفرة. [ ص َ رَ ] (اِخ ) حفصی گوید: موضعی است به یمامة. (معجم البلدان ).


صفرة. [ ص َ رَ ] (ع مص ) یک بار گرسنه شدن . (منتهی الارب ).


صفرة. [ ص ُ رَ ] (ع اِمص ) صفرت . زردی . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء): در تفسره صفرت او نگریست بدانست که جوان در تب مطبق عشق است . (سندبادنامه ص 189). || (مص ) زرد شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || سیاهی ، از لغات اضداد است . (منتهی الارب ). || (اِ) علم است بز را. (منتهی الارب ).


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رنگ زرد را صُفره گویند.
به مناسبت در باب طهارت آمده است.
علامت حیض و استحاضه
خونی که زن می بیند، اگر زرد باشد، در صورتی که در ایام حیض وی باشد محکوم به حیض است. خون استحاضه بیش تر وقتها زرد رنگ است.

جدول کلمات

زردی


کلمات دیگر: