کلمه جو
صفحه اصلی

محمدباقر اصطهباناتی

دانشنامه عمومی

محمدباقر بن عبدالمحسن بن سراج الدین اصطهباناتی شیرازی، فقیه، ادیب، ریاضی دان، مخترع و طبیب ملقب به شهید رابع در سال ۱۲۱۶ در استهبان به دنیا آمد.
احکام الدین
رساله حدوث عالم
مجمع المسائل
رساله شمس التصاریف
رساله جوابیه
پدر وی «ملاعبدالمحسن» فرزند مرحوم «ملاباقر» فرزند «ملا سراج الدین» بود و پدر و جد پدری اش در جرگه افرادی بودند که در زمان حمله افغانها به اصطهبان، کشته شدند.
وی در ۱۲ سالگی با راهنمایی دایی اش به شیراز رفت و هشت سال در مدرسه منصوریه درس خواند. در سال ۱۲۴۶ به تهران رفت و شاگرد استادانی مانند آقا علی حکیم (مدرس)، محمدرضا حکیم قمشه ای، میرزا ابوالحسن جلوه، ملاعلی کنی، سید مهدی قزوینی نجفی و مولی محمدتقی هروی بود. در سال ۱۲۵۸ دوباره به شیراز رفت. به علت درگیری با قوام الملک (حاکم وقت فارس) به سامرا تبعید شد و در درس میرزای شیرازی شرکت کرد و از او اجازه اجتهاد گرفت. پس از فوت میرزای شیرازی به نجف رفت و حوزه فلسفی آنجا را پایه گذاری کرد.او علوم مختلف از جمله فقه و احکام را با زبان شعر بیان می کرد و رساله احکام دین او مشتمل بر هزار بیت شعر بود.
در ریاضی و شاخه های آن دستی داشت و مقالات مختلفی در این زمینه از او مانده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در سال ۱۲۱۶ هـ. ش. در خانواده «ملا عبدالمحسن اصطهباناتی» فرزندی چشم به جهان گشود که تولدش خیر و برکت به همراه داشت. ملا عبدالمحسن او را «محمد باقر» نامید تا در علم و دانش پیرو امام محمدباقر علیه السّلام باشد و چنین هم شد، به گونه ای که علامه امینی رحمة الله علیه او را «شکافنده هسته علم و پیشتاز میدان دانش» معرفی می کند.
«محمدباقر» در خانواده ای تربیت شد که همه از علما و مجاهدان بودند. پدرش «ملاعبدالمحسن» فرزند مرحوم «ملاباقر» فرزند «ملا سراج الدین» بود و همه در شمار اهل زهد و تقوا و پناه مردم در حوادث روزگار جای گرفته اند. پدر و جد پدری اش در جرگه عالمان مجاهدی بودند که در زمان حمله افغانها به اصطهبان ، به شهادت رسیدند. ملقب شدن پدر و جدش به «ملا» گویای مراتب علمی آنان است. پدرش علاوه بر تحصیل به تجارت اشتغال داشت و دارای روحی پاک بود. اموالش هم از حیث شرعی همواره طاهر و پاک بود، به طوری که یک بار سارقان به آنان حمله کردند ولی او با اطمینان خاطر گفت: اجناس مرا دزد نمی برد. جالب اینکه پس از چند روز اموالش را پیدا کردند. برادرش، شیخ عبدالله، از علمای بزرگ شهر بود و علاوه بر ارشاد مردم، در امور خیریه هم تلاش می کرد. او انجیرستانی را وقف کارهای عام المنفعة کرد.


کلمات دیگر: