کلمه جو
صفحه اصلی

نملی

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به نملمورچه یی .یانبض نملی.( مورچگی ) آنست که نبض در غایت خردی و بصورت مورچه ضربان یابد.

لغت نامه دهخدا

نملی . [ ن َ ] (ص نسبی ) موری .مورچه ای . چون مورچه . (یادداشت مؤلف ). || انخراقی در قرنیه ، گودتر از مورسرج . (یادداشت مؤلف ). || قسمی از نبض . (یادداشت مؤلف ). نبض نملی آن است که نبض در غایت خردی و به صورت مورچه ضربان یابد. (رگشناسی ابن سینا، از فرهنگ فارسی معین ).


نملی . [ ن َ لا ] (ع ص ) امراءة نملی ؛ زنی که به جائی قرار نگیرد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). زنی که در جایش آرام نگیرد. (از اقرب الموارد).


نملی. [ ن َ لا ] ( ع ص ) امراءة نملی ؛ زنی که به جائی قرار نگیرد. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). زنی که در جایش آرام نگیرد. ( از اقرب الموارد ).

نملی. [ ن َ ] ( ص نسبی ) موری.مورچه ای. چون مورچه. ( یادداشت مؤلف ). || انخراقی در قرنیه ، گودتر از مورسرج. ( یادداشت مؤلف ). || قسمی از نبض. ( یادداشت مؤلف ). نبض نملی آن است که نبض در غایت خردی و به صورت مورچه ضربان یابد. ( رگشناسی ابن سینا، از فرهنگ فارسی معین ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نُمْلِی: مهلت می دهیم
ریشه کلمه:
ملو (۹ بار)

«نُمْلِی» از مادّه «املاء» به معنای کمک دادن است که در بسیاری از مواقع به معنای مهلت دادن، که آن خود نیز یک نوع کمک دادن محسوب می شود، آمده است، در آیه فوق نیز به همین معناست. یعنی: آنها را مهلت می دهیم.
اَمْلاء به معنی اِطاله مدت، مَلی به معنی زمان طویل و ملاء به معنی دهر است. (مجمع) اطاله مدت عبارت اخرای مهلت دادن است لذا در اقرب المواردگفته: «اَلْاِمْلاءُ...: اَلْاِمْهالُ وَ التَّأْخیرُ فِی الْمُدَّةِ». . به کفار مهلت دادم سپس گرفتارشان کردم . * . «تُمْلی» در این آیه از املال به املاء مبدل شده چنانکه در «ملل» گفته شد لذاآن در آیه به معنی املاء و خواندن است یعنی گفتند قرآن افسانه‏های گذشتگان است که نوشته است و بر او صبح و شام املاء می‏شود. * . اِمْلاء هم به نفسه و هم با لام تعدیه پذیرد یعنی: شیطان اعمالشان را به آنها مزین کرده و آنها را به تأخیر انداخته و مهلتشان داده است. امهال و تأخیر انداختن شیطان همان مشغول کردن به آرزوهاست که در آیه . آمده است. * . ملی چنانکه گفته شد به معنی زمان طویل است اگر بس نکنی سنگسارت کنم مدتها از من دور باش (تا دیگر بیادم نیافتی) گویا منظور آزر آن بوده که اصلا با من مباش دیگر رابطه‏ای در بین نداریم.


کلمات دیگر: