کلمه جو
صفحه اصلی

دستور داشتن

فرهنگ فارسی

فرمان داشتن . مامور به اجرای کاری و امری معین بر روش نظام و نسقی خاص بودن .

لغت نامه دهخدا

دستور داشتن. [ دَ ت َ ] ( مص مرکب ) فرمان داشتن. مأمور به اجرای کاری و امری معین بر روش نظام و نسقی خاص بودن. || راهنما و آمر و راهبر قرار دادن. برنامه کار تعیین کردن :
همیشه خرد را تو دستور دار
بدو جانت از ناسزا دور دار.
فردوسی.


کلمات دیگر: