کلمه جو
صفحه اصلی

دشخوار شدن

فرهنگ فارسی

دشوار شدن . سخت شدن .

لغت نامه دهخدا

دشخوار شدن. [ دُ خوا / خا ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) دشوار شدن. سخت شدن. صعب گشتن. استصعاب. اعتیاص. ( تاج المصادر بیهقی ). اعیاء. اقذعلال. التباث. تعذّر. ( المصادر زوزنی ). تعسّر. صُعوبة. عُسر. ( تاج المصادر بیهقی ) :
بیامد رسن بستد از پیشکار
شد آن کار دشخوار بر شهریار.
فردوسی.
چنان کز سال و مه تنین شود مار
شود عشق از ملامت صعب و دشخوار.
( ویس و رامین ).
و رجوع به دشخوار شود.


کلمات دیگر: