کلمه جو
صفحه اصلی

علی کوفی

فرهنگ فارسی

ابن یقطین بن موسی کوفی بغدادی وی در سال ۱۲۴ قمری در کوفه متولد شد و در ۱۸۲ قمری در بغداد درگذشت آنگاه که ابومنصور دوانیقی خلیفه عباسی بقصد ساختن شهر بغداد زمین آن ناحیه را بازرسی میکرد این علی ابن یقطین نیز همراه او بود و حکایتی در این مورد نقل میکند که در تاریخ حبیب السیر آمده است

لغت نامه دهخدا

علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمد طائی جرمی کوفی . مشهور به طاطری و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی طاطری شود.


علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن طریف کوفی . مکنی به ابومنذر. نسب شناس بود و در سال 768 هَ . ق . درگذشت . او راست : شجرة آل العباس . (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1027).


علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حمزةبن عبداﷲبن اسدی کوفی . مشهور به کسائی و مکنی به ابوالحسن . مقری و تجویددان و لغوی و نحوی و شاعر. رجوع به کسائی شود.


علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن رؤیم کوفی . او را پنجاه ورقه شعر است . (از الفهرست ابن الندیم ).


علی کوفی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن احمد کوفی علوی. مکنی به ابوالقاسم. فقیه و اصولی و متکلم و حکیم و مفسر و از افاضل امامیه بود. و در جمادی الاولی 352 هَ. ق. در کرمی از ناحیه فسا درگذشت. او راست : 1- تثبیت نبوةالابناء. 2- تفسیر القرآن. 3- کتاب الاصول. 4- کتابی در فقه ، بر روش و ترتیب کتاب مزنی. 5- معرفة وجوه الحکمة. ( از معجم المؤلفین ).و رجوع به مآخذ ذیل شود: الفهرست طوسی ص 91. کتاب الرجال نجاشی ص 188. الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 192 ایضاح المکنون ج 1 ص 11 و 51 و... و اعیان الشیعه ج 41ص 44. هدیة العارفین ج 1 ص 681. روضات الجنات خوانساری ص 382. و نیز رجوع به ابوالقاسم ( علی... ) شود.

علی کوفی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن اسباطبن سالم کوفی شیعی. مکنی به ابوالحسن. وی مقری و مفسر و عالم در بعض علوم بود و در اواسط قرن سیزدهم هَ. ق. میزیست. او راست : 1- تفسیرالقرآن. 2- کتاب الدلائل. 3- کتاب المزار. 4- کتاب النوادر. ( از معجم المؤلفین ).

علی کوفی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود.

علی کوفی. [ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن جبله کوفی. مکنی به ابوالحسن. تابعی است. و نیز رجوع به ابوالحسن ( علی بن... ) شود.

علی کوفی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن حسن بن علی بن فضال بن عمربن ایمن کوفی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن فضال. وی عالم و فقیه و محدث و مفسر و واعظ بود و در حدود سال 206 هَ. ق. متولد شد و در 290 درگذشت. او راست : 1- التفسیر. 2- الجنة و النار. 3- الطب. 4-المواعظ. 5- الوضوء و الصلاة. ( از معجم المؤلفین ازالفهرست طوسی ص 92 و منتهی المقال ابوعلی ص 21 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 80 و ج 2 ص 93 و... و منهج المقال میرزا محمد ج 2 ص 230 و منتهی المقال مامقانی ج 2 ص 235 ). و رجوع به مصنفی علم الرجال ص 274 شود.

علی کوفی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن حسن بن محمد طائی جرمی کوفی. مشهور به طاطری و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی طاطری شود.

علی کوفی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن حسن کوفی. مکنی به ابوالشعثاء. محدث بود و از حفص بن غیاث روایت کرد. و نیز رجوع به ابوالشعثاء ( علی بن... ) شود.

علی کوفی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن حسین بن طریف کوفی. مکنی به ابومنذر. نسب شناس بود و در سال 768 هَ. ق. درگذشت. او راست : شجرة آل العباس. ( از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1027 ).

علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمد کوفی علوی . مکنی به ابوالقاسم . فقیه و اصولی و متکلم و حکیم و مفسر و از افاضل امامیه بود. و در جمادی الاولی 352 هَ . ق . در کرمی از ناحیه ٔ فسا درگذشت . او راست : 1- تثبیت نبوةالابناء. 2- تفسیر القرآن . 3- کتاب الاصول . 4- کتابی در فقه ، بر روش و ترتیب کتاب مزنی . 5- معرفة وجوه الحکمة. (از معجم المؤلفین ).و رجوع به مآخذ ذیل شود: الفهرست طوسی ص 91. کتاب الرجال نجاشی ص 188. الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 192 ایضاح المکنون ج 1 ص 11 و 51 و... و اعیان الشیعه ج 41ص 44. هدیة العارفین ج 1 ص 681. روضات الجنات خوانساری ص 382. و نیز رجوع به ابوالقاسم (علی ...) شود.


علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن اسباطبن سالم کوفی شیعی . مکنی به ابوالحسن . وی مقری و مفسر و عالم در بعض علوم بود و در اواسط قرن سیزدهم هَ . ق . میزیست . او راست : 1- تفسیرالقرآن . 2- کتاب الدلائل . 3- کتاب المزار. 4- کتاب النوادر. (از معجم المؤلفین ).


علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی میثمی شود.


علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسن کوفی . مکنی به ابوالشعثاء. محدث بود و از حفص بن غیاث روایت کرد. و نیز رجوع به ابوالشعثاء (علی بن ...) شود.


علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن فضال بن عمربن ایمن کوفی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن فضال . وی عالم و فقیه و محدث و مفسر و واعظ بود و در حدود سال 206 هَ . ق . متولد شد و در 290 درگذشت . او راست : 1- التفسیر. 2- الجنة و النار. 3- الطب . 4-المواعظ. 5- الوضوء و الصلاة. (از معجم المؤلفین ازالفهرست طوسی ص 92 و منتهی المقال ابوعلی ص 21 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 80 و ج 2 ص 93 و... و منهج المقال میرزا محمد ج 2 ص 230 و منتهی المقال مامقانی ج 2 ص 235). و رجوع به مصنفی علم الرجال ص 274 شود.


علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن غراب فزاری کوفی . مکنی به ابوالحسن . تابعی است . و نیز رجوع به ابوالحسن (علی ابن ...) شود.


علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد برزج کوفی شیعی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی برزج شود.


علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفر کوفی حمانی . رجوع به علی حمانی شود.


علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسین بن عبدوس کوفی . مکنی به ابوالحسن . او راست : معانی التحمید و الدعاء. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1729).


علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن مسهر کوفی . مکنی به ابوالحسن . وی مولای بنی قریش بود و در موصل و سپس در ارمینیة عهده دار امر قضاوت گردید و در این شهر اخیر بینایی خویش را از دست داد و به کوفه بازگشت و در سال 189 هَ . ق . درگذشت . او را احادیثی در کتب ستة است . (از الاعلام زرکلی از نکت الهمیان ص 219 و تهذیب التهذیب ج 7 ص 383).


علی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن یقطین بن موسی کوفی بغدادی . وی در سال 124 هَ . ق . در کوفه متولد شد و در 182 هَ . ق . در بغداد درگذشت . آنگاه که ابومنصور دوانیقی خلیفه ٔ عباسی به قصد ساختن شهر بغداد زمین آن ناحیه را بازرسی می کرد، این علی بن یقطین نیز همراه او بود و حکایتی در این مورد نقل می کند که در تاریخ حبیب السیر آمده است . او راست : 1- کتاب ماسئل عنه جعفرالصادق من الملاحم . 2- کتاب مناظرة الشاک بحضرة جعفرالصادق علیه السلام . (از معجم المؤلفین ).صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است : الفهرست طوسی ص 90. الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 224. کتاب الرجال نجاشی ص 194. منتهی المقال ابوعلی ص 226. منهج المقال میرزا محمد ص 240. تنقیح المقال مامقانی ج 2 ص 315. هدیة العارفین بغدادی ج 1 ص 667. و نیز رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 213 شود.


علی کوفی . [ ع َی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن زبیر قرشی کوفی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن زبیر. رجوع به علی قرشی شود.


علی کوفی . [ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن جبله ٔ کوفی . مکنی به ابوالحسن . تابعی است . و نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) شود.



کلمات دیگر: