کلمه جو
صفحه اصلی

کزاوه

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - دو اطاقک چوبین رو باز یا با سایبان که آنها را در طرفین شتر یا استر بندند و در هر اطاقک مسافری نشیند و آن در قدیم وسیل. حمل و نقل مسافران بود . ۲ - هود جی که بر پشت اسب استر فیل می بستند یا توسط غمان و بار بران افراد را حمل میکردند : [ با آنکه اندک عارضه ای داشت آغرق در قلعه گذاشته بکجاوه در آمده عزیمت اردو ی همایون داشت ... ] . ( عالم آرا )
بمعنی کجاوه است . کزابه

لغت نامه دهخدا

کزاوه. [ ک َ وَ / وِ ] ( اِ ) به معنی کجاوه است. ( برهان ) ( آنندراج ). کزابه. رجوع به کجاوه شود.


کلمات دیگر: