که پرتوی چون شمع داشته باشد که چون شمع بتابد و بدرخشد .
شمع پرتو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شمعپرتو. [ ش َ پ َ ت َ / تو ] ( ص مرکب ) که پرتوی چون شمع داشته باشد. که چون شمع بتابد و بدرخشد. ( یادداشت مؤلف ) :
صبح است شراب شمعپرتو در ده
زو هر جو جوهری است جوجو در ده.
صبح است شراب شمعپرتو در ده
زو هر جو جوهری است جوجو در ده.
خاقانی.
کلمات دیگر: