کلمه جو
صفحه اصلی

شهرزوری

فرهنگ فارسی

شمس الدین محمد بن محمود جکیم قر. ۶ و ۷ ه. مولف [ نزهه الارواح و روضه الافراح ] ( ه. م . ). گفته اند که وی از خویشاوندان سهروردی بود و او بر [ تلویحات ] و [ حکمه الاشراق ] شیخ اشراق شرح نوشته و نیز کتابی بنام [ کتاب الرموز و الامثال الاهوتیه فی الانوار الامجرده الملکوتیه ] نگاشته که آنرا شیخ علی بن محمد مشهور به مصنفک ( ف. ۸۷۱ ه.ق . ) شرح کرده است . وی پیرو مسلک شیخ اشراق است .

لغت نامه دهخدا

شهرزوری . [ ش َ ] (اِخ ) ابواحمد القاسم بن المظفربن علی . حاکم اربل و سنجار. او جد خاندان شهرزوریهای قضات شام و الجزیره است و همه بدو منسوبند و در 489 هَ . ق .در موصل درگذشته است . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 786).


شهرزوری . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن محمد معروف به بدیهی . از اهل شهرزور بود و شعر بسیار گفت لیکن برخلاف آنچه از لقبش مستفاد میشود شعر به بدیهه نمیتوانست گفت . صاحب بن عباد از او انتقاد و ابوبکر خوارزمی دفاع کرده است . (از کتاب صاحب بن عباد تألیف بهمنیار ص 151).


شهرزوری . [ ش َ ] (اِخ ) شمس الدین محمدبن محمود. حکیم قرن 6 و 7 هجری ، مؤلف «نزهة الارواح و روضة الافراح » گفته اند که وی از خویشاوندان سهروردی بود و بر «تلویحات » و «حکمة الاشراق » شیخ اشراق شرح نوشته است و نیز کتابی بنام «کتاب الرموز و الامثال اللاهوتیة فی الانوار المجردة الملکوتیة» نگاشته که آنرا شیخ علی بن محمد مشهور به مصنفک (فوت 871 هَ . ق .) شرح کرده است .وی پیرو مسلک شیخ اشراق است . (فرهنگ فارسی معین ).


شهرزوری . [ ش َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن القاسم شهرزوری ملقب به کمال الدین . فقیه و ادیب و کاتب قرن ششم هجری . او بسال 492 هَ . ق . در موصل بدنیا آمده و در منصب قضا نشست و مدرسه ٔ شافعیه را بنا نمود و آنگاه بدمشق رفت و نورالدین محمودبن زنگی او را منصب قضاء داد. از آثار اوست : التفسیر الکبیر، التفسیر الاوسط، التفسیر الصغیر، الکافی در نحو و الاملاء. وی در سال 572 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 930).


شهرزوری . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به شهرزور :
شهرزوری گدا بود خاصه
کش ببغداد پرورش کردند.

خاقانی .


چون پس از حمق عوان طبع شود
شهرزوری که ببغداد نشست .

خاقانی .



شهرزوری. [ ش َ ] ( ص نسبی ) منسوب به شهرزور :
شهرزوری گدا بود خاصه
کش ببغداد پرورش کردند.
خاقانی.
چون پس از حمق عوان طبع شود
شهرزوری که ببغداد نشست.
خاقانی.

شهرزوری. [ ش َ ] ( اِخ ) ابواحمد القاسم بن المظفربن علی. حاکم اربل و سنجار. او جد خاندان شهرزوریهای قضات شام و الجزیره است و همه بدو منسوبند و در 489 هَ. ق.در موصل درگذشته است. ( از اعلام زرکلی ج 2 ص 786 ).

شهرزوری. [ ش َ ] ( اِخ ) ابوالحسن علی بن محمد معروف به بدیهی. از اهل شهرزور بود و شعر بسیار گفت لیکن برخلاف آنچه از لقبش مستفاد میشود شعر به بدیهه نمیتوانست گفت. صاحب بن عباد از او انتقاد و ابوبکر خوارزمی دفاع کرده است. ( از کتاب صاحب بن عباد تألیف بهمنیار ص 151 ).

شهرزوری. [ ش َ ] ( اِخ ) شمس الدین محمدبن محمود. حکیم قرن 6 و 7 هجری ، مؤلف «نزهة الارواح و روضة الافراح » گفته اند که وی از خویشاوندان سهروردی بود و بر «تلویحات » و «حکمة الاشراق » شیخ اشراق شرح نوشته است و نیز کتابی بنام «کتاب الرموز و الامثال اللاهوتیة فی الانوار المجردة الملکوتیة» نگاشته که آنرا شیخ علی بن محمد مشهور به مصنفک ( فوت 871 هَ. ق. ) شرح کرده است.وی پیرو مسلک شیخ اشراق است. ( فرهنگ فارسی معین ).

شهرزوری. [ ش َ ] ( اِخ ) محمدبن عبداﷲبن القاسم شهرزوری ملقب به کمال الدین. فقیه و ادیب و کاتب قرن ششم هجری. او بسال 492 هَ. ق. در موصل بدنیا آمده و در منصب قضا نشست و مدرسه شافعیه را بنا نمود و آنگاه بدمشق رفت و نورالدین محمودبن زنگی او را منصب قضاء داد. از آثار اوست : التفسیر الکبیر، التفسیر الاوسط، التفسیر الصغیر، الکافی در نحو و الاملاء. وی در سال 572 هَ. ق. درگذشت. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 930 ).

دانشنامه عمومی

شَهْرَزوری نام انتساب به شهرزور بوده است. در شهرت افراد زیر نمایان است (اما دقیقاً زاده شهرزور نبوده اند):
شمس الدین شهرزوری، فیلسوف سدهٔ هفتم هجری.
شهاب الدین یحیی سهروردی
ضیاءالدین شهرزوری
عثمان شهرزوری
کمال الدین شهرزوری
محیی الدین شهرزوری
مرتضی شهرزوری
مولانا خالد شهرزوری

دانشنامه آزاد فارسی

شَهْرِزوری ( ـ۶۸۹ق)
(شهرت: شمس الدین محمد بن محمود) حکیم و تاریخ نگار ایرانی مسلمان. پس از تحصیل مقدمات علوم به بغداد و شام سفر کرد و به تکمیل دانش خود پرداخت . چون به زادگاهش ، شهرزور، ناحیه ای در سلیمانیۀ عراق، بازگشت به تدریس و ارشاد مردم روی آورد. شهرزوری در فلسفه ، حکمت و کلام دست داشت و کتاب هایی در این زمینه ها تألیف کرده است . از آثارش : نُزْهَةالْاَرْواح و روضةُالْاَفْراح است، شامل زندگی نامۀ ۱۲۲ تن از علما و حکمای پیش و بعد از اسلام. این کتاب را مقصود علی تبریزی در هند، که در خدمت عبدالرحیم خان خانان ( ـ۱۰۳۶ق) می زیست، به فارسی ترجمه کرده است (تهران ، ۱۳۶۵ش ) و بار دیگر ضیاءالدین دُرّی آن را به نام کَنْزَالْحِکْمَه به فارسی برگردانده است (تهران ، ۱۳۱۶ش )؛ دیگر آثارش عبارت اند از التَّنْقیحات فی شرح الْتَلویحات در حکمت ؛ الرّموز و الْاِقبال اللاهوتیّة فی الْاَنوار المُجردة الکُونیّه ؛ الشَّجرة الالهیة فی علوم الحقائق الرّبانیّة در حکمت .

پیشنهاد کاربران

البته در افواه به شهروزی هم مشهور است

هو
نویسنده تاریخ الحکما که در میان اهل فن از جایگاه ویژه ای بر خوردار هست.

Shahrazuri
تلفظ و معانی مختلفی دارد. azur یا آزور در زبان آلمانی به معنای لاجوردی یا آبی روشن و یا آبی آسمانی. لذا می توان این نام را بصورت " شهر آزوری " تلفظ نمود که به معنای شهری لاجوردی رنگ یا شهری به رنگ آبی آسمانی.
shah - raz - uri
شاه راز اوری: شاه راز یا راز شاهانه و اوری به معنای اهل
" اور " شهر باستانی در تمدن سومریان .
اگر حرف ز را به ش تبدیل کنیم آنگاه تلفظ آن : شهر آشوری خواهد بود که معنای یک شهر که به دولت آشور باستان تعلق داشته باشد.


کلمات دیگر: