کلمه جو
صفحه اصلی

بد معاشی

فرهنگ فارسی

عمل بد معاش

لغت نامه دهخدا

بدمعاشی. [ ب َ م َ ] ( حامص مرکب ) بدگذرانی و بدوضعی. || شرارت و فسق و فجور. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: