تاخیر کردن . بتاخیر انداختن .
دفع انداختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دفع انداختن. [ دَ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) تأخیر کردن. بتأخیر انداختن : سیصد و پنجاه و نه فن او را در آموخت مگر یک فن که در تعلیم او دفع انداختی و تأخیر کردی. ( گلستان ). || راندن و دور کردن. ( ناظم الاطباء ).
کلمات دیگر: