چون سلیمان . مانند سلیمان .
سلیمان وار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سلیمان وار. [ س ُ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) چون سلیمان. مانند سلیمان :
چو گفت این قصه بیرون رفت چون باد
سلیمان وار با جمعی پریزاد.
سحر که مرغ درآید بنغمه ٔداوود.
چو گفت این قصه بیرون رفت چون باد
سلیمان وار با جمعی پریزاد.
نظامی.
چو گل سوار شود بر هوا سلیمان وارسحر که مرغ درآید بنغمه ٔداوود.
حافظ.
کلمات دیگر: