کلمه جو
صفحه اصلی

حقی

فرهنگ فارسی

عبدالحق یکی از علما و شعرای مشهور هندوستان

لغت نامه دهخدا

حقی. [ ] ( اِ ) نوعی جامه : و ارمک سزای حقی وسقرلاط از ابریسک و کمای خطائی. ( نظام قاری ص 152 ).

حقی. [ ح ُق ْ قی ] ( ع اِ ) نوعی خرما. ( منتهی الارب ).

حقی. [ ح ُق ْ قی ی ] ( ع اِ ) ج ِ حقو. رجوع به حقو شود.

حقی. [ ح َق ْ قی ] ( اِخ ) ابراهیم. رجوع به ابراهیم حقی شود.

حقی. [ ح َق ْ قی ] ( اِخ ) اسماعیل. رجوع به اسماعیل حقی شود.

حقی. [ ح َق ْ قی ] ( اِخ ) سلیمان حقی بن محمدبن سلیمان الحنفی المشتهر بمفتی مدینة اسکیشهر. او راست : روح کلمةالتفرید شرح کلمةالتوحید، طبع حجر أستانه ، به سال 1284 هَ. ق. ( از معجم المطبوعات ).

حقی. [ ح َق ْ قی ] ( اِخ ) عبدالحق. یکی از علما و شعرای مشهور هندوستان است. تألیف ها و دیوانی مرتب دارد، مانند شروح مشکوة، سفرالسعاده ، اخبارالاخیار و غیره. وی به سال 958 هَ. ق. تولد یافت. و در زمان شاه جهان به سال 1052 هَ. ق. در 94 سالگی درگذشت. از اشعار اوست :
آن ترک مردمکش مگر ( مگو ) بهر تماشا میرود
شهری همه شد صید او اکنون بصحرا میرود.

حقی . [ ] (اِ) نوعی جامه : و ارمک سزای حقی وسقرلاط از ابریسک و کمای خطائی . (نظام قاری ص 152).


حقی . [ ح َق ْ قی ] (اِخ ) ابراهیم . رجوع به ابراهیم حقی شود.


حقی . [ ح َق ْ قی ] (اِخ ) اسماعیل . رجوع به اسماعیل حقی شود.


حقی . [ ح َق ْ قی ] (اِخ ) سلیمان حقی بن محمدبن سلیمان الحنفی المشتهر بمفتی مدینة اسکیشهر. او راست : روح کلمةالتفرید شرح کلمةالتوحید، طبع حجر أستانه ، به سال 1284 هَ . ق . (از معجم المطبوعات ).


حقی . [ ح َق ْ قی ] (اِخ ) عبدالحق . یکی از علما و شعرای مشهور هندوستان است . تألیف ها و دیوانی مرتب دارد، مانند شروح مشکوة، سفرالسعاده ، اخبارالاخیار و غیره . وی به سال 958 هَ . ق . تولد یافت . و در زمان شاه جهان به سال 1052 هَ . ق . در 94 سالگی درگذشت . از اشعار اوست :
آن ترک مردمکش مگر (مگو) بهر تماشا میرود
شهری همه شد صید او اکنون بصحرا میرود.


حقی . [ ح ُق ْ قی ] (ع اِ) نوعی خرما. (منتهی الارب ).


حقی . [ ح ُق ْ قی ی ] (ع اِ) ج ِ حقو. رجوع به حقو شود.



کلمات دیگر: