کلمه جو
صفحه اصلی

حلاله

فرهنگ فارسی

نکاح کردن مطلقه ثلاثه را تا برای زوج اول حلال شود

لغت نامه دهخدا

( حلالة ) حلالة. [ ح ُ ل َ ] ( ع مص ) نکاح کردن مطلقه ثلاثه را تا برای زوج اول حلال شود. ( آنندراج ، از منتخب و عالمگیری و المختار ) :
هرکه مر او را طلاق داد بجویدش
دوست ندارد مگر ز شوی حلاله.
ناصرخسرو.

حلالة. [ ح ُ ل َ ] (ع مص ) نکاح کردن مطلقه ٔ ثلاثه را تا برای زوج اول حلال شود. (آنندراج ، از منتخب و عالمگیری و المختار) :
هرکه مر او را طلاق داد بجویدش
دوست ندارد مگر ز شوی حلاله .

ناصرخسرو.




کلمات دیگر: