کلمه جو
صفحه اصلی

حلوا پزی

فرهنگ فارسی

۱ - شغل و عمل حلوا پز . ۲ - ( اسم ) دکان حلوا پز

لغت نامه دهخدا

حلواپزی. [ ح َ پ َ ] ( اِ مرکب ) دکان حلواپزی :
در آن حلواپزی کرد آتش نرم
که حلوا را بسوزدآتش گرم.
نظامی.
بحلواپزی صد کس آتش کند
بحلوا دهان را یکی خوش کند.
نظامی.
|| ( حامص مرکب ) شغل و کار حلواپز.


کلمات دیگر: