شفارج و آن نوعی است از حلوا حلوای سفید
حلوای صابونی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حلوای صابونی. [ ح َ ی ِ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شفارج و آن نوعی است از حلوا. حلوای سفید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
از شره گویی همی حلوای صابونی خورد
گر خمیر نان او خود جمله از صابون کنند.
بسا حلوای صابونی که زهرش در میان باشد.
از شره گویی همی حلوای صابونی خورد
گر خمیر نان او خود جمله از صابون کنند.
انوری.
نه هر بیرون که بپسندی درونش همچنان باشدبسا حلوای صابونی که زهرش در میان باشد.
سعدی.
و رجوع به حلوای صابونی ، ذیل کلمه صابون و صابونی شود.کلمات دیگر: