بدست آوردن روغن از دوغ یا ماست یا کره یا پیه و چربی حیوان یا نبات و دانه .
روغن کشیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
روغن کشیدن. [ رَ / رُو غ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به دست آوردن روغن از دوغ یا ماست یا کره یا پیه و چربی حیوان یا نبات و دانه. ( از یادداشت مؤلف ) :
دوغم ای دوست در آنین تو می خواهم ریخت
تا کشم روغن از آن دوغ همی جنبانم.
این خال نیلگون که به کنج دهان تست.
دوغم ای دوست در آنین تو می خواهم ریخت
تا کشم روغن از آن دوغ همی جنبانم.
طیان.
روغن کشد ز دانه دلها هزار باراین خال نیلگون که به کنج دهان تست.
بابافغانی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: