کلمه جو
صفحه اصلی

کنوس

فرهنگ فارسی

در آشیان شدن آهو . در آشیان شدن آهو و گوزن و بز کوهی

لغت نامه دهخدا

کنوس. [ ک ُ ] ( اِ ) کُنُس. کونوس. ازگیل. رجوع به ازگیل در همین لغت نامه و درختان جنگلی ایران و جنگل شناسی ساعی شود.
- کنوس طبری ؛ به لغت تبرستان اسم نوع زعرور است و به ترکی ازگل خوانند و لذیذتراز زعرور است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). اسم نوع کبیرزعرور است. ( الفاظ الادویه ).

کنوس. [ ک ُ ] ( ع مص ) پنهان شدن آهو در خوابگاه خود و درآمدن در آن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).در آشیان شدن آهو. ( ترجمان القرآن ) ( دهار ). در آشیان شدن آهو و گوزن و بز کوهی. ( تاج المصادر بیهقی ).

کنوس . [ ک ُ ] (اِ) کُنُس . کونوس . ازگیل . رجوع به ازگیل در همین لغت نامه و درختان جنگلی ایران و جنگل شناسی ساعی شود.
- کنوس طبری ؛ به لغت تبرستان اسم نوع زعرور است و به ترکی ازگل خوانند و لذیذتراز زعرور است . (انجمن آرا) (آنندراج ). اسم نوع کبیرزعرور است . (الفاظ الادویه ).


کنوس . [ ک ُ ] (ع مص ) پنهان شدن آهو در خوابگاه خود و درآمدن در آن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد).در آشیان شدن آهو. (ترجمان القرآن ) (دهار). در آشیان شدن آهو و گوزن و بز کوهی . (تاج المصادر بیهقی ).


پیشنهاد کاربران

کنوس ــ ازگیل ــ میوه یست در جنگل های شمال


کلمات دیگر: