( صفت ) ۱-دهقان پیر دهگان سالخورده . ۲- کدخدا بزرگ ده . ۳- شراب انگوری کهنه : هین جام رخشان در دهید آزاده را جان در دهید. آن پیر دهقان در دهیداز شاخ برنا ریخته . ( خاقانی )
پیر دهقان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پیر دهقان. [ دِ ] ( اِ مرکب ) دهقان پیر. دهقان سالخورده. || کدخدا و بزرگ ده. || شراب انگوری کهنه. شراب کهنه انگوری. ( برهان ). می انگوری. ( شرفنامه ). پیر سالخورده. ( برهان ) :
آن جام رخشان دردهید آزاده را جان دردهید
وآن پیر دهقان دردهید از شاخ برنا ریخته.
آن جام رخشان دردهید آزاده را جان دردهید
وآن پیر دهقان دردهید از شاخ برنا ریخته.
خاقانی.
و رجوع به مجموعه مترادفات ص 244 شود.پیشنهاد کاربران
غم کهن به می سالخورده دفع کنید
که تخم خوشدلی این است و پیر دهقان گفت
( حافظ )
که تخم خوشدلی این است و پیر دهقان گفت
( حافظ )
کلمات دیگر: