کلمه جو
صفحه اصلی

استاج

فرهنگ فارسی

چوبکی است میان کاواک که بر آن پنب. ریسیده را برای تافتن بپیچند .

لغت نامه دهخدا

استاج. [ اِ ] ( ع اِ ) چوبکی است میان کاواک که بر آن پنبه ریسیده را برای تافتن پیچند. || یا چیزی که رشته را از دوک بدست بر آن پیچند. ( منتهی الارب ). اِستیج.

دانشنامه عمومی

استاج ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
استاج (سبزوار)
استاج (کوهبنان)
استاج (مشهد)

پیشنهاد کاربران

به معنی سردار لشکر ترک غزنوی می باشد


کلمات دیگر: