کلمه جو
صفحه اصلی

معانه

فرهنگ فارسی

عنان برابری کردن

لغت نامه دهخدا

( معانة ) معانة. [ م َ ن َ ] ( ع اِمص ) معونة. یاری گری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مَعوُنَة. مَعونَة. مَعون ، یاری و کمک. ( از اقرب الموارد ). || یاری دادن. ( منتهی الارب ). یاری گری. ( ناظم الاطباء ).

معانة. [ م ُ عان ْ ن َ ] ( ع مص ) عِنان. برابری کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). عنان. معارضه کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معانة. [ م َ ن َ ] (ع اِمص ) معونة. یاری گری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مَعوُنَة. مَعونَة. مَعون ، یاری و کمک . (از اقرب الموارد). || یاری دادن . (منتهی الارب ). یاری گری . (ناظم الاطباء).


معانة. [ م ُ عان ْ ن َ ] (ع مص ) عِنان . برابری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). عنان . معارضه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


پیشنهاد کاربران

دشمنی، جدال، کینه


کلمات دیگر: