مترادف نوار : کاست، باند، روبان، رشته
نوار
مترادف نوار : کاست، باند، روبان، رشته
فارسی به انگلیسی
band, belt, cordon, fillet, lace, ribbon, strap, tab
robbon, band
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
۱. کاست
۲. باند، روبان
۳. رشته
کاست
باند، روبان
رشته
فرهنگ فارسی
رشته پهن شبیه تسمه که ازپشم یاپنبه یاابریشم
( اسم ) ۱- ریسمانی پهن که چارپایان را بدان استوار کنند یابار را بوسیله آن بر پشت چارپایان محکم بندندو یا آنرا بر خیمه دوزند: کسی بر تو نتواند ازجهل بست یکی حرف دانش بسیصدنوار. ( ناصرخسرو.۲ ) ۲٠۱- رشته پهن پنبهیی پشمین یا ابریشمی باند.
نام زوج. فرزدق شاعر است . و نام زنی است که همسر فرزدق بود و فرزدق او را اطلاق گفت سپس از کرده پشیمان شد .
فرهنگ معین
(نَ وّ) [ ع . ] (ص .) تابان .
(نَ) (اِ.) 1 - رشته ای پهن مانند تسمه که از پشم یا پنبه یا ابریشم می بافند. 2 - رشتة باریک مغناطیسی شده مانند: نوار ضبط صوت یا ویدئو. 3 - ناحیة باریک و دراز از یک سرزمین . 4 - هر چیز که به شکل رشته ای باریک درآمده .
(نَ ) (اِ. ) ۱ - رشته ای پهن مانند تسمه که از پشم یا پنبه یا ابریشم می بافند. ۲ - رشتة باریک مغناطیسی شده مانند: نوار ضبط صوت یا ویدئو. ۳ - ناحیة باریک و دراز از یک سرزمین . ۴ - هر چیز که به شکل رشته ای باریک درآمده .
لغت نامه دهخدا
وآن کز او روشنی پدید آید
روشن و گردگرد و نوار است .
ناصرخسرو.
نوار. [ ن ِ ] (ع مص ) نَوار.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به نَوار شود.
نوار. [ ن ُوْ وا ] (ع اِ) ج ِ نُوّارة. (منتهی الارب ). ج ِ نَوْر، به معنی شکوفه . (از متن اللغة). نَوْر شکوفه یا شکوفه ٔ سپید. واحد آن نُوّارة است و جمع آن نواویر. (از اقرب الموارد). شکوفه . (مهذب الاسماء).
کسی بر تو نتواند از جهل بست
یکی حرف دانش به سیصد نوار.
بست نتواند به سیصد رش نوار ای ناصبی.
گر آن را نبینی همه همچو عامه
سزای فسار ونواری و پالان.
چنبر بگسست و از نوار فروماند.
که از انطاکیه قیصر فرستاده ست زنارم.
پای هاشان بسته محکم با نوار
نعل بندان ایستاده بر قطار.
که ت گفت چنین خیمه که آراست که من
زین سان به نوار خود که پیراست که من.
ازل طناب و ابد میخ و از دوام نوار.
تو که سردی کنی ای خواجه به کون پسرت
آنکه بالای رسن دارد و پهنای نوار.
نوار. [ ن َ ] (اِخ ) نام زوجه ٔ فرزدق شاعر است . (از الموشح ص 106 و 116) (عیون الاخبار ج 4 ص 122). نام زنی است که همسر فرزدق بود و فرزدق او را طلاق گفت ، سپس از کرده پشیمان شد. (از اقرب الموارد).
نوار. [ ن َ ] (ع مص ) گریختن از تهمت و دور شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). نَوْر. نِوار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دور داشتن زن را از تهمت و گریزانیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نَوْر. نِوْار. (از اقرب الموارد). || رمیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رمیدن زن و آهو. (از متن اللغة). ترسیدن . (از منتهی الارب ). || رماندن و ترساندن . (از متن اللغة). نَوْر. نِوار. (متن اللغة). || شکست خوردن قوم . (از منتهی الارب ). منهزم شدن قوم . (از متن اللغة).نَوْر. نِوار. (متن اللغة). || دیدن آتش را از دور. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از آنندراج ). نیار. (متن اللغة). || رخ دادن و منتشر شدن فتنه . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نیار. (متن اللغة). || (ص ) زن دورازتهمت پاکدامن . (منتهی الارب ). زن ازتهمت دور. (مهذب الاسماء). زن گریزان از ریبت . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). ج ، نور. || زن رمنده از مرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، نور. || آهوی رمنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، نور. || بقرةنوار؛ گاو ماده که از گشن گریزد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، نور . || فرس نوار؛ اسب ماده که خواهش نر داشته باشد لیکن سستی کند و ترسد از صولت نر. (از متن اللغة) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). و دیق نوار کذلک . (منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
۲. رشته ای از پارچه که برای تزئین در حاشیۀ آن به کار می رود.
۳. رشتۀ باریک و طولانی که با امواج مغناطیسی، صوت وتصویر بر روی آن ضبط شده است و در داخل قاب مخصوص قرار دارد.
دانشنامه عمومی
فیلم نوآر، یک ژانر فیلم
نوآر (انیمه)، یک سری انیمه
نوآر (انیمه) در دانشنامهٔ وب گاه Anime News Network
نوآر - در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم ها (IMDb)
از مشخصات مجموعه موسیقی منحصربه فرد آن است که ترکیبی از موسیقی تکنو، اپرا و موسیقی محلی فرانسه است.
داستان با ملاقات کیریکا با قاتل حرفه ای به نام مریل آغاز می شود. کیریکا چیزی از گذشته خود به یاد نمی آورد و از مریل می خواهد که در کشف سرگذشتش به وی کمک کند. به زودی معلوم می شود که سازمان ناشناخته ای به نام سوداتس در پی قتل هر دوست...
ایتن هاک ... وینچ
رابرت شان لئونارد ... جان سالتر
اوما تورمن ... امی راندل
سه همکلاسی قدیمی دوران دبیرستان در یکی از اتاق های متلی در میشیگان خاطرات دوران دبیرستان خود را برای هم بازگو می کنند.
دانشنامه آزاد فارسی
۱ـ نوار باریکی از فیلم پلی استر که با مواد مغناطیسی پوشیده شده است و امکان ثبت داده ها را فراهم می سازد. از آن جا که نوار از یک ماده پیوسته و طولانی برای ذخیره اطلاعات ساخته شده است و چون هد خواندن/نوشتن نمی تواند بدون طی نمودن طول مشخصی از نوار به نقطه دلخواه جهش کند، موقعیت های روی نوارها باید به ترتیب خوانده یا نوشته شوند نه به طور تصادفی (خواندن و نوشتن به صورت تصادفی در فلاپی دیسکها یا هارددیسک ها ممکن است) ۲ـ یک رسانۀ ذخیره سازی است که در آن از کارت های رنگ شده و نوارهای کاغذی سوراخ شده (پانچ) جهت ذخیره سازی اطلاعات استفاده می شود.
فرهنگستان زبان و ادب
[عمومی] ← باند
گویش مازنی
باریکه ای از پارچه و چیزهایی دیگر
بندی که توسط آن بار را بر روی حیوان بندند