کلمه جو
صفحه اصلی

تعبیر


مترادف تعبیر : بیان، تاویل، تبیین، تفسیر، شرح، اصطلاح، ترکیب، تمثیل، نقل، خواب گزاری، تلقی، عبارت، بیان کردن، تاویل کردن، تفسیر کردن، شرح دادن

برابر پارسی : بازگویی، خواب گذاری، گزارش

فارسی به انگلیسی

construction, explanation, interpretation, perception, version, expression, phrase

construction, explanation, interpretation, perception, version


explanation, interpretation, expression, phrase


فارسی به عربی

تفسیر

عربی به فارسی

مبين , بيان , لهجه , زبان ويژه , اصطلا ح , لفظ , دوره , شرط


مترادف و متضاد

تاویل کردن، تفسیر کردن، شرح‌دادن


۱. بیان، تاویل، تبیین، تفسیر، شرح
۲. اصطلاح، ترکیب، تمثیل
۳. نقل
۴. خوابگزاری
۵. تلقی
۶. عبارت
۷. بیان کردن
۸. تاویل کردن، تفسیر کردن، شرحدادن


explanation (اسم)
شرح، تصریح، تفسیر، بیان، تعریف، توضیح، تعبیر، توجیه

comment (اسم)
تفسیر، توضیح، تعبیر

interpretation (اسم)
شرح، تفسیر، بیان، تعبیر، ترجمه

phrase (اسم)
تعبیر، عبارت، اصطلاح، کلمه بندی، سخن موجز

hermeneutics (اسم)
تعبیر، علم تفسیر

بیان، تاویل، تبیین، تفسیر، شرح


اصطلاح، ترکیب، تمثیل


نقل


خواب‌گزاری


تلقی


عبارت


بیان کردن


فرهنگ فارسی

منظورومقصودخودرابعبارتی بیان کردن
۱ -( مصدر ) بعبارت آوردن بسخن آوردن بیان کردن . ۲ - خواب را تفسیر کردن خواب گزاردن . ۳ - شرح دادن . ۴ -( اسم ) بیان عبارت . ۵ - خوابگزاری . جمع : تعبیرات تعابیر .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - به عبارتی مقصود خود را بیان کردن . ۲ - خواب را تفسیر کردن .

لغت نامه دهخدا

تعبیر. [ ت َ ] (ع مص ) بیان کردن خواب را و آگاه کردن از انجام کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیان کردن وبیان نمودن معنی خواب و به لفظ کردن و نهادن و راندن و رفتن و زدن مستعمل . (غیاث اللغات ). بیان خواب کردن و خبر دادن از مراد آن . (آنندراج ). خواب گزاردن . (دهار). خواب گزاری کردن . (نفایس الفنون ). ظاهر کردن معنای حقیقی رؤیاهای فوق الطبیعة. (سفر پیدایش 41 کتاب دانیال 2:3) (قاموس کتاب مقدس ). || علم تعبیر رؤیا، علمی است که از آن مناسبت بین تخیلات نفسانی و امور غیبی شناخته شود تا از نخستین به دومین انتقال یابند و بدان بر احوال نفسانی در خارج یا بر احوال خارجی در آفاق و منفعت بشری و انذار استدلال کنند بسبب آنچه در خواب دیده شده است . (از کشف الظنون ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود :
ببینید گفتا که تعبیر چیست
چه سازیم او را و تدبیر چیست .

فردوسی .


بخواب دیدمی که من به زمین غور بودمی ... و ایشان [ طاوس و خروس ] در زیر قبای من همی پریدندی ... و تو هر چیز بدانی تعبیر این چیست ؟ (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 108).
پریشان می شوی حال دل عاشق چه میپرسی
نمی داند اجل تعبیر یک خواب پریشانش .

خاقانی .


الوداع ای کعبه کاینک هفته ای در خدمتت
عیش خوابی بوده و تعبیرش احزان آمده .

خاقانی .


همه ٔ حکما از تعبیر آن [ خواب ] فروماندند مگر درویشی . (گلستان ). || تفسیر کردن سخن را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). معنی را بگونه ٔالفاظ درآوردن . (نفایس الفنون ). تفسیر و تأویل و بیان و توصیف و گزاره و گزارش . (ناظم الاطباء) :
و جده ای بود مرا زنی پارسا و خویشتن دار و قرآن خوان و نبشتن دانست و تفسیر قرآن و تعبیر اخبار پیغامبر صلی اﷲ علیه و اله و سلم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 106). کما شاهد فی الالواح العالیه صریحاً فلایحتاج الی تأویل و تعبیر. (حکمت اشراق ص 237). || سخن از کسی یا از دل خود گفتن . || نمودن آنچه در دل باشد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || استفسار نمودن غیری پس بیان کردن از او. || درگذشتن از آب و درگذرانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درگذشتن از آب .(از اقرب الموارد). گذرانیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
پرس پرسان کین به چند و آن به چند
از پی تعبیر وقت و ریشخند.

مولوی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


|| نمودن کسی را گرمی چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دشوار شدن کار بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به اندیشه خواندن نامه را بی آواز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || هلاک گردانیدن کسی را. || به یک بار سنجیدن درم بعد از آنکه به تفاریق سنجیده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیمودن گندم و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).

تعبیر. [ ت َ ] ( ع مص ) بیان کردن خواب را و آگاه کردن از انجام کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بیان کردن وبیان نمودن معنی خواب و به لفظ کردن و نهادن و راندن و رفتن و زدن مستعمل. ( غیاث اللغات ). بیان خواب کردن و خبر دادن از مراد آن. ( آنندراج ). خواب گزاردن. ( دهار ). خواب گزاری کردن. ( نفایس الفنون ). ظاهر کردن معنای حقیقی رؤیاهای فوق الطبیعة. ( سفر پیدایش 41 کتاب دانیال 2:3 ) ( قاموس کتاب مقدس ). || علم تعبیر رؤیا، علمی است که از آن مناسبت بین تخیلات نفسانی و امور غیبی شناخته شود تا از نخستین به دومین انتقال یابند و بدان بر احوال نفسانی در خارج یا بر احوال خارجی در آفاق و منفعت بشری و انذار استدلال کنند بسبب آنچه در خواب دیده شده است. ( از کشف الظنون ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود :
ببینید گفتا که تعبیر چیست
چه سازیم او را و تدبیر چیست.
فردوسی.
بخواب دیدمی که من به زمین غور بودمی... و ایشان [ طاوس و خروس ] در زیر قبای من همی پریدندی... و تو هر چیز بدانی تعبیر این چیست ؟ ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 108 ).
پریشان می شوی حال دل عاشق چه میپرسی
نمی داند اجل تعبیر یک خواب پریشانش.
خاقانی.
الوداع ای کعبه کاینک هفته ای در خدمتت
عیش خوابی بوده و تعبیرش احزان آمده.
خاقانی.
همه حکما از تعبیر آن [ خواب ] فروماندند مگر درویشی. ( گلستان ). || تفسیر کردن سخن را. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). معنی را بگونه ٔالفاظ درآوردن. ( نفایس الفنون ). تفسیر و تأویل و بیان و توصیف و گزاره و گزارش. ( ناظم الاطباء ) :
و جده ای بود مرا زنی پارسا و خویشتن دار و قرآن خوان و نبشتن دانست و تفسیر قرآن و تعبیر اخبار پیغامبر صلی اﷲ علیه و اله و سلم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 106 ). کما شاهد فی الالواح العالیه صریحاً فلایحتاج الی تأویل و تعبیر. ( حکمت اشراق ص 237 ). || سخن از کسی یا از دل خود گفتن. || نمودن آنچه در دل باشد. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || استفسار نمودن غیری پس بیان کردن از او. || درگذشتن از آب و درگذرانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). درگذشتن از آب.( از اقرب الموارد ). گذرانیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
پرس پرسان کین به چند و آن به چند

فرهنگ عمید

۱. مطلبی را بیان کردن.
۲. منظور و مقصود خود را به عبارتی بیان کردن.
۳. معنی و تفسیر خواب را گفتن.

دانشنامه عمومی

تعبیر (منطق ریاضی). تعبیر برای منطق گزاره ها تابعی مانند I از مجموعه پروپ به توی مجموعه ۱ و ۰ است که در شرایط ذیل صدق کند.
برای گزاره ای مانند A و تعبیر I اگر I(A)=۱ باشد گوییم گزاره با این تعبیر راست است یا I یک مدل A است. یعنی I ⊨ A {\displaystyle I\vDash A} .

فرهنگ فارسی ساره

گزارش


پیشنهاد کاربران

برابر پارسی: بیان

درود
در واقعیت سجاده ی آبی رنگ مخملی داشتم که چندین سال استفاده کردم و به علت پارگی به تازگی دور انداختم در عالم خواب دیدم یکی از خانم های فامیلمون نو همان سجاده را به من هدیه داد و یکی دیگه به زبونی که من مفهومش فهمیدم بهش گفت قرار بود مادرم سر عقد این را بده به این ( یعنی من ) ولی عروس ما نشد
خلاصه من از هدیه ایی که گرفتم خیلی خوشحال بودم
لطفا تعبیر کنید و جواب به جمیلم بفرستین چون اینجا برام نشون نمیده
salehi55795gmail. com@


کلمات دیگر: