کلمه جو
صفحه اصلی

انابت


مترادف انابت : انابه، پشیمانی، توبه

مترادف و متضاد

انابه، پشیمانی، توبه


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) باز گشتن بسوی خدا توبه کردن.۲ - ( اسم ) توبه پشیمانی .
ده از بخش بردسکن شهرستان کاشمر آب از قنات . محصول : پنبه زیره و گاورس .

فرهنگ معین

(اِ بَ ) [ ع . انابة ] ۱ - (مص ل . ) برگشتن از گناه ، توبه کردن . ۲ - (اِمص . ) توبه ، پشیمانی .

لغت نامه دهخدا

انابت. [ اِ ب َ ] ( از ع ، مص ) به خدای تعالی بازگشتن. ( منتهی الارب ). بازگشتن بسوی خدا. ( از ناظم الاطباء ). بازگردیدن بسوی خداو بازگشتن از کارهای بد. توبه کردن و دعا خواستن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بازگشتن. ( ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). || ( اِمص ) توبه. پشیمانی.( از فرهنگ فارسی معین ) : و زاد آخرت را طعام و شراب نیست که ایمان و عمل صالح و توبه و انابت زاد آخرت است. ( تاریخ بیهق ص 81 ). بدو [ بمرجع ] بایدپیوست... و فزع او مشاهدت کرد آنگاه انابت مفید نباشد. ( کلیله و دمنه ). چون بمثل آن مبتلا شود در پناه توبت و انابت گریزد. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 340 ).
ای سوزنی بر اسب انابت سوار شو
بستان ز دست دیو فریبنده پالهنگ.
سوزنی.
یکی از بندگان گنهکار پریشان روزگار دست انابت بامید اجابت بدرگاه حق جل و علا بردارد. ( گلستان ). و رجوع به انابه شود. || قلب را از تاریکی های شبهه بیرون آوردن است ، و گفته اند انابت بازگشت از کل است بسوی آنکه کل از آن اوست و گفته اند انابت بازگشت از غفلت بسوی ذکر [ یادآوری خدا ] و از وحشت بسوی اُنس است. ( از تعریفات جرجانی ). نزد سالکان عبارت است از رجوع از غفلت بذکر، و گفته اند توبه در افعال ظاهری است و انابت در افعال نهانی و امور مربوط به باطن یعنی در اموری که بین بنده و حق تعالی است. و نیز گفته اند انابت بازگشت بخداست از هر چیزی. و شیخ شهاب الدین گفته است : «منیب کسی است که او را جز حق مرجعی نباشد».و نیز گفته اند انابت بازگشت از حق بحق است نه بازگشت از چیزی غیر او، چه کسی که جز از حق تعالی بازگردد،انابت او بیهوده و تباه است. و نیز گفته اند انابت ترک اصرار و ملازمت استغفار است. و گفته اند انابت بر سه وجه است : انابت از سیئات بسوی حسنات و انابت از ماسوی اﷲ بسوی خدا و انابت از خدا بخدا. و بعضی از اهل معرفت گفته است انابت اخلاص است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ص 1373 ). و رجوع به انابة و انابه شود.

انابت. [ اَ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش بردسکن شهرستان کاشمر با 683 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن پنبه ، زیره و گاورس است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

انابة. [ اِ ب َ ] ( ع مص ) قائم مقام گردانیدن کسی را. ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). قائم مقام کسی گردانیدن. ( آنندراج ). گویند انبته عنه انابةً؛ یعنی قائم مقام او گردانیدم او را. ( از منتهی الارب ). و رجوع به انابت شود.

انابت . [ اَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش بردسکن شهرستان کاشمر با 683 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن پنبه ، زیره و گاورس است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


انابت . [ اِ ب َ ] (از ع ، مص ) به خدای تعالی بازگشتن . (منتهی الارب ). بازگشتن بسوی خدا. (از ناظم الاطباء). بازگردیدن بسوی خداو بازگشتن از کارهای بد. توبه کردن و دعا خواستن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بازگشتن . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). || (اِمص ) توبه . پشیمانی .(از فرهنگ فارسی معین ) : و زاد آخرت را طعام و شراب نیست که ایمان و عمل صالح و توبه و انابت زاد آخرت است . (تاریخ بیهق ص 81). بدو [ بمرجع ] بایدپیوست ... و فزع او مشاهدت کرد آنگاه انابت مفید نباشد. (کلیله و دمنه ). چون بمثل آن مبتلا شود در پناه توبت و انابت گریزد. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 340).
ای سوزنی بر اسب انابت سوار شو
بستان ز دست دیو فریبنده پالهنگ .

سوزنی .


یکی از بندگان گنهکار پریشان روزگار دست انابت بامید اجابت بدرگاه حق جل و علا بردارد. (گلستان ). و رجوع به انابه شود. || قلب را از تاریکی های شبهه بیرون آوردن است ، و گفته اند انابت بازگشت از کل است بسوی آنکه کل از آن اوست و گفته اند انابت بازگشت از غفلت بسوی ذکر [ یادآوری خدا ] و از وحشت بسوی اُنس است . (از تعریفات جرجانی ). نزد سالکان عبارت است از رجوع از غفلت بذکر، و گفته اند توبه در افعال ظاهری است و انابت در افعال نهانی و امور مربوط به باطن یعنی در اموری که بین بنده و حق تعالی است . و نیز گفته اند انابت بازگشت بخداست از هر چیزی . و شیخ شهاب الدین گفته است : «منیب کسی است که او را جز حق مرجعی نباشد».و نیز گفته اند انابت بازگشت از حق بحق است نه بازگشت از چیزی غیر او، چه کسی که جز از حق تعالی بازگردد،انابت او بیهوده و تباه است . و نیز گفته اند انابت ترک اصرار و ملازمت استغفار است . و گفته اند انابت بر سه وجه است : انابت از سیئات بسوی حسنات و انابت از ماسوی اﷲ بسوی خدا و انابت از خدا بخدا. و بعضی از اهل معرفت گفته است انابت اخلاص است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ص 1373). و رجوع به انابة و انابه شود.

فرهنگ عمید

۱. (تصوف ) رجوع از غفلت به ذکر. &delta، گفته اند که توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی.
۲. (تصوف ) فرار از خلق به سوی حق.
۳. [قدیمی] بازگشتن به سوی خدا، توبه کردن، دست برداشتن از گناه، توبه.

۱. (تصوف) رجوع از غفلت به ذکر. Δ گفته‌اند که توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی.
۲. (تصوف) فرار از خلق به سوی حق.
۳. [قدیمی] بازگشتن به سوی خدا؛ توبه کردن؛ دست برداشتن از گناه؛ توبه.


دانشنامه آزاد فارسی

اِنابَت
(در لغت به معنی بازگشتن) بازگشت از گناه و غفلت، به سوی خداوند. تفاوت میان انابت و توبه در این است که انابت، مقامی است بعد از توبه. در حقیقت توبه، ترک گناهان و حالت پشیمانی است که در بنده ایجاد می شود، ولی انابت بازگشت به سوی حق تعالی است. به عبارت دیگر توبه آن است که بنده از نواقص وجود خود دور شود، ولی انابت پوشیدن لباس معنوی بر جان انسانی است. برخی گفته اند توبه، رجوع از مخالفت به موافقت، و انابت رجوع به خداوند است و آن برتر است. در باور عرفا، اگر سالک در ظاهر از گناهان خود پشیمان شود و با تمام وجود به خداوند روی آورد و دیگر به گناهان سابق خود بازنگردد، آن انابت است و انابت خود سه مرحله دارد: ۱. انابت به ظاهر، که سالک در این مرحله باید به انجام فرامین شرع گردن نهد؛ ۲. انابت به قول، که سالک باید به زبان به ذکر و تسبیح بپردازد؛ ۳. انابت باطن، که در این مقام سالک باید پیوسته متوجه حق باشد و در همۀ موارد به او رجوع کند. قشیری، عارف قرن ۵ ق، انابت را توبه ای می داند که به طمع پاداش و ثواب آخرت انجام گرفته باشد، و درجۀ بالاتری نیز برای انابت قائل است و آن اَوبت است که صفت انبیاست. در مثنوی معنوی نیز از انابت به معنی بازگشت به حضرت حق در همۀ جهات و همۀ امور معنوی یاد شده است.

جدول کلمات

توبه

پیشنهاد کاربران

انابت در لغت به معنای نوبت است و در اصلاح باخداگشتن وبر او اقبال کردن است

انابت به معنی توبه کردن و ستایش خدا است. ولی در زبان ترکی به معنی مادر زیبا است


بازگشت به سوی خدا - توبه - پشیمانی


کلمات دیگر: