سیه روز. [ ی َه ْ ] ( ص مرکب ) بدبخت. بی طالع. محروم. ( ناظم الاطباء ) :
چنین پنداشت فرهاد سیه روز
که او را بود خواهد نیک آن روز.
نظامی.
مجنون ز گزاف این سیه روز
برزد زدل آتشی جگرسوز.
نظامی.
|| مظلوم. ستمکش. || دلتنگ و حزین. ( ناظم الاطباء ). رجوع به سیاه روز شود.