کلمه جو
صفحه اصلی

گوشی

فارسی به انگلیسی

receiver, ear-trumpet, stethoscope, ear-cap, key or peg, auricular, aural, earphone, handset, headphone, headset

receiver, ear-trumpet, stethoscope


aural, earphone, handset, headphone, headset


مترادف و متضاد

auric (صفت)
طلایی، گوشی

otic (صفت)
سمعی، گوشی، وابسته بشنوایی

aural (صفت)
گوشی، مربوط به گوش یا سامعه

auricular (صفت)
گوشی، سماعی، وابسته بگوش یا سامعه، وابسته بشنوایی، تواتری، دهلیزی

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) منسوب به گوش . ۲ - مانند گوش بشکل گوش . ۳ - ( اسم ) مواشی یعنی گاو و گوسفند و بز و شتر که گوشت آنها را میخورند . ۴ - محصول معینی که بشمار اعداد مواشی در ایران از رعایا میگرفتند و آن را گوشی میگفتند و این مقابل. سرانه است : گرفته ز آب و رنگ عاشقانه ز گل گوشی و از صندل سرانه . ( تاثیر . چراغ هدایت ذیل سرانه ) ۵ - آهنگی است در موسیقی . ۶ - مرضی است در سر انگشت که بر اثر آن ماد. فاسد در آن جمع و سپس منفجر میشود گوشه . ۷ - آلتی که برای بهتر شنیدن در گوش گذارند سمعک . ۸ - آلتی که در تلفن تعبیه شده و با قرار دادن آن نزدیک گوش سخنان مخاطب را شنوند مقابل دهنی . توضیح آهن ربای کوچک نعل شکل است که هست. آن خاصیت آهن ربایی دارد . در مقابل این آهن ربا یک صفح. عبور آهنی بسیار نازک قرار گرفته که بر اثر و جریان متغیر میکرفن از قرقره های گوشی مرتعش میشود و همان امواج صوتی را ایجاد میکند. در تلفنهای معمولی میکرفن و گوشی روی دست. کائوچوکی نصب شده . این مجموعه را معمولا گوشی گویند . یا گوشی دست کسی بودن . کاملا مواظب جزئیات امری بودن : همان زیرک که گوشی بدستش بود لبخند آب زیر کاه و شیطنت بارش قطع نمیشد ... ۹ - آنکه سخن هر کسی را بدون تحقیق باور کند .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - گیرندة تلفن که به وسیلة آن صدای طرف مکالمه شنیده می شود. ۲ - وسیله ای برای پوشاندن گوش برای سرما و گرما. ۳ - اسبابی برای گوش دادن به صداهای درون بدن جاندار مثل قلب و ریه . ۴ - سمعک . ۵ - نوعی بیماری در سرانگشتان که باعث عفونت آن می شود.

لغت نامه دهخدا

گوشی. ( ص نسبی ) منسوب به گوش. || همانند گوش. چون گوش. به شکل گوش. || کسی که حرف هر کس را بی تحقیق باور می کند. ( فرهنگ نظام ). || ( اِ ) محصول معینی که به شمار اعداد مواشی در ایران از رعایا گیرند چنانکه در هند چون فوج داران مواشی از موضعی آورده باشند و باز به رعایا خواهند که استرداد کنندیک چیزی سر رأس مقرر نمایند و آن را گوشی گویند و این مقابله سرانه است و آن محصول به شمار سر مردمان باشد چنانکه گذشت. ( آنندراج ). نوعی از باج که بر جانوران گیرند. ( چراغ هدایت ). خراجی که از ستور بارکش و دیگر حیوانات می گیرند. ( ناظم الاطباء ) :
گرفته ز آب و رنگ عاشقانه
ز گل گوشی و از صندل سرانه.
تأثیر ( از چراغ هدایت ذیل «سرانه » ).
|| نام آهنگی است در موسیقی. رجوع به ذیل آهنگ شود. || مرضی است در سر انگشت که ماده فاسد در آن جمع و بعد منفجر می شود. ( فرهنگ نظام ). گوشه. رجوع به گوشه شود. || آلت تلفن که برای شنیدن حرف آن را به گوش می گذارند. ( فرهنگ نظام ). آهن ربای کوچک نعلی شکل است که هسته آن خاصیت آهن ربائی دارد، در مقابل این آهن ربا یک صفحه آهنی بسیار نازک قرار گرفته که در اثر عبور وجریان متغیر میکرفن از قرقره های گوشی مرتعش میشود وهمان امواج صوتی را ایجاد میکند. در تلفنهای معمولی میکرفن و گوشی روی دسته کائوچو نصب شده است. این مجموعه را معمولاً گوشی میخوانند.

فرهنگ عمید

۱. قسمتی از دستگاه تلفن یا اف اف شامل یک دسته و دو بخش سوراخ دار.
۲. (پزشکی ) وسیله ای که از یک قطعۀ شیپورمانند و چند لوله تشکیل شده که به وسیلۀ قطعه ای که در گوش قرار می گیرد صدای قلب و شش ها شنیده می شود.
۳. وسیله ای معمولاً پلاستیکی که در گوش قرار می دهند تا هنگام شنا آب وارد گوش نشود.

دانشنامه عمومی

گوشی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
گوشی یا تلفن وسیله ای برای برقراری ارتباط صوتی
گوشی همراه یا موبایل وسیله ای بی سیم برای برقراری ارتباط صوتی
گوشی پزشکی یکی از وسایل پزشکی برای گوش کردن صدای قلب در اغلب موارد
در برخی موارد به اسپیکر موبایل یا تلفن نیز گوشی گفته می شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{handset} [عمومی، مهندسی مخابرات] [عمومی] دستگاه تلفن [مهندسی مخابرات] بخشی از دستگاه تلفن که کاربر به واسطۀ آن مکالمه می کند
{tuning peg} [موسیقی] قسمتی از ساز در اغلب زه صداها که برای تنظیم کوک زه ها به کار برده می شود

پیشنهاد کاربران

هدفون

جوال

تلفن همراه ( موبایل ) در عربی می شود جَوّال

باور کردن نیرنگ

گوشی: سلفون

گوشی:وسیله ای است چوبی یا فلزی در سازها که یک سر سیم به آن بسته می شود و برای کوک کردن تارهای ساز به کار می رود.


کلمات دیگر: