کلمه جو
صفحه اصلی

مناعت


مترادف مناعت : بزرگ منشی، بلندنظری، بزرگواری، بلندهمتی، عزت نفس، والاهمتی، بلندنظر بودن، طبع عالی داشتن

برابر پارسی : زرین بودن، استواربودن، بلند نگر بودن، برین منشی

فارسی به انگلیسی

inaccessibility, magnanimity, proper pride

مترادف و متضاد

بزرگ‌منشی، بلندنظری، بزرگواری، بلندهمتی، عزت‌نفس، والاهمتی


بلندنظر بودن


طبع عالی‌داشتن


۱. بزرگمنشی، بلندنظری، بزرگواری، بلندهمتی، عزتنفس، والاهمتی
۲. بلندنظر بودن
۳. طبع عالیداشتن


فرهنگ فارسی

محکم واستواربودن، پایداری واستقامت داشتن، بلندنظروعالی طبع بودن
۱ - ( مصدر ) قوی و استوار شدن محکم بودن . ۲ - بلند نظر بودن طبع عالی داشتن . ۳ - ( اسم ) استواری : [ و سایر جزایر دریا بار با حصانت معاقل و مناعت منازل آن از کنار آب بصره تا سواحل هند ... منتظم شد . ] ( المعجم . چا . دانشگاه . ۴ ) ۱۸ - بلند نظری بزرگ منشی .

فرهنگ معین

(مَ عَ ) [ ع .مناعة ] (مص ل . ) بزرگ منشی ، عالی طبعی .

لغت نامه دهخدا

مناعت. [ م َ ع َ ] ( ع اِمص ) عزت و عزت نفس و متانت. ( ناظم الاطباء ). عزت نفس داشتن. علو طبع. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مناعة. رجوع به مناعة شود. || بزرگ منشی. ( ناظم الاطباء ) :
چونکه به من بنگری ز کبر و مناعت
من چه کنم گر ترا ضیاع و عقار است.
ناصرخسرو.
|| استوار شدن جای. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). استحکام. استواری : به وثوق حصانت قلاع و مناعت بقاع خویش جواب ابوعلی بازدادند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 338 ). به وثوق مناعت قلعه و حصانت حصن... عزم مصمم کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 417 ). با حصانت معاقل و مناعت منازل آن از کنار آب بصره تا سواحل هند... منتظم شد. ( المعجم چ دانشگاه ص 18 ). رجوع به مناعة شود.

مناعة. [ م َ ع َ ] ( ع مص ) عزیز گشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || استوار شدن جای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). استوار و نیرومند شدن. ( از اقرب الموارد ). رجوع به مناعت شود.

مناعت . [ م َ ع َ ] (ع اِمص ) عزت و عزت نفس و متانت . (ناظم الاطباء). عزت نفس داشتن . علو طبع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مناعة. رجوع به مناعة شود. || بزرگ منشی . (ناظم الاطباء) :
چونکه به من بنگری ز کبر و مناعت
من چه کنم گر ترا ضیاع و عقار است .

ناصرخسرو.


|| استوار شدن جای . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). استحکام . استواری : به وثوق حصانت قلاع و مناعت بقاع خویش جواب ابوعلی بازدادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 338). به وثوق مناعت قلعه و حصانت حصن ... عزم مصمم کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 417). با حصانت معاقل و مناعت منازل آن از کنار آب بصره تا سواحل هند... منتظم شد. (المعجم چ دانشگاه ص 18). رجوع به مناعة شود.

فرهنگ عمید

۱. بلندنظر و عالی طبع بودن.
۲. [قدیمی] محکم و استوار بودن، پایداری و استقامت داشتن.

پیشنهاد کاربران

بلند نظری

سرشت

بلند نظری ، همت والا

اعتماد به نفس بالا

تمنای بلند. عزت نفس بسیار زیاد

گشاده مشربی

بازدارنده، سد کننده
( با توجه به ریشه ی عربی، واژه مناعت به تنهایی یعنی هرچیز بازدارنده و مانعی که در گذشته حادث شده و استمرار دارد ؛
مناعت طبع ~ = بزرگ منشی و عزت نفس/صفت ضمنی ست که برای یک شخص در ذهن دیگری تداعی می شود؛
وگرنه مناعت نظر، مناعت ادب، مناعت وجدان، مناعت ذائقه، مناعت ذات و. . . هم معنای خاص دارندو بکار می روند )


کلمات دیگر: