کلمه جو
صفحه اصلی

انگار


مترادف انگار : پنداشت، پندار، تخیل، تصور، خیال، فرض، فکر، پنداری، گویا، گویی

فارسی به انگلیسی

idea, imagination, like, presumption, supposition, imaginable, imaginetion, (adv.] as if, youd think..., theory

supposition, imaginetion, (adv.] as if, you'd think...


idea, imagination, like , presumption, supposition


مترادف و متضاد

پنداشت، پندار، تخیل، تصور، خیال، فرض، فکر


پنداری، گویا، گویی


۱. پنداشت، پندار، تخیل، تصور، خیال، فرض، فکر
۲. پنداری، گویا، گویی


فرهنگ فارسی

۱ - تصور پندار. ۲ - کارناتمام طرح انگاره . ۳ - ( اسم ) در ترکیب بمعنی (انگارنده ) آید یعنی پندارنده تصور کننده : سهل انگار. ۴ - ( اسم ) فرض کن و آن بجای ادات تشبیه بکار رود گویی پنداری : (زن برادر انسان چنان رفتار میکند که انگار آدم عضو زائد خانواده و بحق او تعدی کرده است . ) (دشتی . فتنه ) یا انگار نه انگار . موضوع را نادیده فرض کن . مثل اینکه هرگز نبود گویی وجود نداشت (در مورد نفی استعمال میشود ). یا انگارچیزی را کردن . از آن صرفنظر کردن .

فرهنگ معین

( اِ ) ۱ - (اِ. ) گمان ، پندار. ۲ - طرح ناتمام . ۳ - (ق . ) گویی ، پنداری . ،~ نه ~ تکیه کلامی دال بر بیهودگی کاری یا نفی مطلق تاثیر چیزی .

لغت نامه دهخدا

انگار. [ اَ / اِ ] ( اِمص ، اِ ) ( ماده مضارع انگاشتن ، انگاردن ) تصور. پندار. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). گمان. ( ناظم الاطباء ). || انگاره. کار ناتمام. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). طرح. ( فرهنگ فارسی معین ).هر چیز ناتمام و مصور. ( ناظم الاطباء ). || مجمع و انجمن بازیگران و قصه خوانان. ( هفت قلزم ) . || ( نف مرخم ) تصورکننده. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ). پندارنده و همیشه بطور ترکیب استعمال می شود. ( ناظم الاطباء ). در ترکیب به معنی انگارنده ( = پندارنده ، تصورکننده ) آید: سهل انگار. ولنگار. || نقش کننده. ( ناظم الاطباء ): مردم انگار ( = نقاش ) . || ( فعل امر ) بینگار. انگارش کن. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). تصور کن. ( شرفنامه منیری ). در زبان معاصر بجای ادات تشبیه بکار رود. گویی. پنداری : زن برادر انسان چنان رفتار می کند که انگارآدم عضو زائد خانواده و بحق او تعدی کرده است. ( فتنه دشتی از فرهنگ فارسی معین ). انگار دیروز بود که محمدعلی میرزا به سفارت روس گریخت. ( یادداشت مؤلف ).
- انگار نه انگار ؛ ( در اصطلاح عامیانه ) موضوع را نادیده فرض کن ! مثل اینکه هرگز نبود. گویی وجود نداشت ( در مورد نفی استعمال می شود ). ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به انگاشتن شود.
- انگار چیزی یا کسی را کردن ( در تداول عوام ) ؛ فرض کردن که نبوده است. ترک او کردن. نبوده گرفتن او را. ترک گفتن او را. بکلی او را در دل ترک گفتن. صرف نظر کردن. چشم پوشیدن. ( از یادداشتهای مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. = انگاشتن
۲. انگارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): سهل انگار.
۳. (قید، شبه جمله ) [عامیانه] گویی، به نظر می رسد.
۴. (فعل ) بپندار، تصور کن.
* انگار کردن: (مصدر متعدی ) پندار کردن، فرض کردن، گمان کردن، خیال کردن
* انگارنه انگار: [عامیانه] هنگامی گفته می شود که شخصی خود را ناآگاه جلوه می دهد و اتفاقی را نادیده می گیرد.

۱. = انگاشتن
۲. انگارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سهل‌انگار.
۳. (قید، شبه جمله) [عامیانه] گویی؛ به نظر می‌رسد.
۴. (فعل) بپندار؛ تصور کن.
⟨ انگار کردن: (مصدر متعدی) پندار کردن؛ فرض کردن؛ گمان کردن؛ خیال کردن
⟨ انگارنه‌انگار: [عامیانه] هنگامی گفته می‌شود که شخصی خود را ناآگاه جلوه می‌دهد و اتفاقی را نادیده می‌گیرد.


واژه نامه بختیاریکا

اِگوی

پیشنهاد کاربران

مثل اینکه

آنطور که معلوم است


تازه
هنوز چند ماه نگذشته بود
تازه پند ماه نگذشته بود

گویی

انگار به چند معنی بکارمی رود . وازریشه فعل انگاریدن بمعنی درنظرگرفتن ومورد توجه قراردادن بوجودامده است . وبتدرج جایگزین ومترادف واژه چه بسا وشاید شده است . چنان که گفته می شود انگار نه انگار . که دراین شکل نیز معنی واقعی آن همان درنظرگرفتن است ودراصل این جمله بایدبکاربرده می شد که باید درنظر قرارمی داد ولی درنظر قرارگرفتن را مورد توجه قرارنداده ویا نمی خواهد درنظر قرارگرفتن را مورد توجه قراردهد . که بشکل خلاصه انگار نه انگاردرآمده است . انگار وجه امری فعل انگاریدن وبه معنی درنظر قراردادن وفرض کردن است .

تصور، رویا

As if
As though

درود بر شما کلمه انگار و نگار و انگاره با نگاره با اینکه در بعضی موارد معنی های یکسانی دارن ولی به نظرم تفاوت ظریفی هم دارن . انگار و نگار هر دو به معنی طرح . نقش . و مصور دارن اما تفاوتی که دارن به نظر من نگار کامل کننده ی انگار هست معنی طرح و نقش و مصور در معنی انگار یعنی چیزی که فقط در ذهن هست و کامل نیست و به نمایش و تصویر قرار داده نشدن. اما طرح و نقش در معنی با نگار اون ها کامل هستن یعنی هم در ذهن هست و هم به تصویر در آمدن و نمایان شدن . انگار طرح نیمه کاره است و نگار طرح کامل و تمام هست . انگاره و نگاره هم همینطور هستن نگاره کامل کننده انگاره هست. . .


کلمات دیگر: