کلمه جو
صفحه اصلی

منگنه

فارسی به انگلیسی

press, punch, stamp, stapler


press, punch, stamp, stapler, perforator, eyelet - ring

فارسی به عربی

قراص

مترادف و متضاد

vice (اسم)
گناه، عیب، فساد، بدی، فسق، منگنه، فسق و فجور، خلفه، خبث

punch (اسم)
قوت، مهر، ضرب، مشت، خپله، استامپ، منگنه، ضربت مشت

roller (اسم)
استوانه، نورد، منگنه، غلتانک، غلتک، غلطک، بام غلتان

press (اسم)
جمعیت، فشار، ماشین فشار، ازدحام، چاپ، دستگاه پرس، مطبوعات، پرس، جراید، ماشین چاپ، مطبعه، منگنه

فرهنگ فارسی

آلت فشار، ودستگاه یاابزاری که چیزی رازیر آن بگذارندوفشاربدهند، افزاری که با آن تکمه وجاتکمه درست میکنند
( اسم ) ۱ - ابزاریست که بوسیله آن دگمه و جا دگمه سازند : [ رواج منگنه برای تزیین منسوجات و اقمشه در کاشان و غیر آن ( بزمان ناصر الدین شاه ) . ] ( الماثر و الاثار . ۲ ) ۱٠۲ - آلتی فلزی که چیزی را در میان یا زیر آن گذارند و تحت فشار قرار دهند . ۳ - آلتی که بوسیله آن آب گیری . را استخراج کنند آب میوه گیری . ۴ - آلتی که بوسیله آن روغن بزورات را استخراج کنند.
منسوب به منگنه

فرهنگ معین

(مَ گَ نِ ) (اِ. ) ابزاری که چیزی را در میان یا زیر آن می گذارند و سوراخ می کنند یا تحت فشار قرار می دهند.

لغت نامه دهخدا

منگنه. [ م َگ َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) معصره و جندره و جوازان و جواز وابزاری که بدان بر میوه جات و مانند آن فشار وارد می آورند تا آب آن گرفته شود و نیز ابزاری که در گرفتن روغن بزورات به کار می برند. ( ناظم الاطباء ). دستگاه فشردن. ماشینی که بدان دانه ها یا میوه را فشار دهند گرفتن آب یا روغن را از آنها. || ابزاری مر چاپچیان را. || آلتی برای فشردن اجسام چون پشم و پنبه و کاغذ و جزاینها. || ابزاری مر آهنگران را. ( ناظم الاطباء ). || ابزاری که با آن دگمه و جادگمه سازند : رواج منگنه برای تزیین منسوجات و اقمشه در کاشان و غیر آن. ( المآثر و الاَّثار ص 102 ).

فرهنگ عمید

۱. دستگاه یا ابزاری که چیزی را زیر آن بگذارند و فشرده کنند، آلت فشار.
۲. افزاری که با آن دکمه و جادکمه درست می کنند.

دانشنامه عمومی

ماشین دوخت وسیله ای ست که صفحات کاغذ یا تکه هایی از جنس های چوب، پلاستیک و … را با استفاده از سوزن منگنه به هم متصل می کند. نام دیگر این دستگاه پنس می باشد.
این عمل را منگنه می گویند.
و در انواع مختلفی اعم ار برقی بادی و دستی موجود می باشد.

فرهنگستان زبان و ادب

{punch} [حمل ونقل ریلی] دستگاه یا وسیله ای که بلیت ها را با آن سوراخ و باطل می کنند
[مهندسی مواد و متالورژی] ← پرس

جدول کلمات

پرس

پیشنهاد کاربران

کابسه

Press=منگنه


منگنه : چریکو ( گویش جهرمی )

Stapler

دستگاه منگنه= دستگاه دُوخت
منگنه=دُوخت


کلمات دیگر: