کلمه جو
صفحه اصلی

صلمه

فرهنگ فارسی

سخت و استوار از مردم و جز آن

لغت نامه دهخدا

( صلمة ) صلمة. [ ص ُ م َ ] ( ع اِ ) خود. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

صلمة. [ ص َ ل َ م َ ] ( ع ص ) سخت و استوار از مردم و جز آن. || ( اِ ) نوعی از طعام که از خمیر آرد گندم ترتیب دهند. ( منتهی الارب ).

صلمة. [ ص َ ل َ م َ ] (ع ص ) سخت و استوار از مردم و جز آن . || (اِ) نوعی از طعام که از خمیر آرد گندم ترتیب دهند. (منتهی الارب ).


صلمة. [ ص ُ م َ ] (ع اِ) خود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: