کلمه جو
صفحه اصلی

عسد

فرهنگ فارسی

سیر کردن و رفتن سخت تافتن رسن را

لغت نامه دهخدا

عسد. [ ع َ] ( ع مص ) سیر کردن و رفتن. || سخت تافتن رسن را. ( از منتهی الارب ): عسد الحبل ؛ ریسمان را به سختی تافت. ( از اقرب الموارد ). || گائیدن. ( از منتهی الارب ). || ( اِ ) ببر، و برخی آن را به این معنی صحیح نمیدانند. ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: