ارشی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( آرشی ) ( صفت ) ۱ - منسوب به آرش پهلوان : تیر آرشی تیری سخت دور پرتاب . ۲ - منسوب به آرش سلسل. اشکانی : ازو تخم. آرشی خوار شد ( فردوسی ).
منسوب به آرش معنوی
منسوب به آرش پهلوان داستان که تیراندازماهری بود،تیر آرشی )
منسوب به آرش معنوی
منسوب به آرش پهلوان داستان که تیراندازماهری بود،تیر آرشی )
لغت نامه دهخدا
( آرشی ) آرشی. [ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به آرش پهلوان.
- تیر آرشی ؛ تیری سخت دورپرتاب :
بزیر پی آن که هست آتشی
که سامیش گرز است و تیر آرشی.
دو فرزند او هم گرفتار شد
از او تخمه آرشی خوار شد.
آرشی. [ رِ ] ( ص نسبی ) معنوی ، مقابل لفظی. ( برهان ).
- تیر آرشی ؛ تیری سخت دورپرتاب :
بزیر پی آن که هست آتشی
که سامیش گرز است و تیر آرشی.
فردوسی.
منسوب به آرش سرسلسله سلاطین اشکانی :دو فرزند او هم گرفتار شد
از او تخمه آرشی خوار شد.
فردوسی.
آرشی. [ رِ ] ( ص نسبی ) معنوی ، مقابل لفظی. ( برهان ).
فرهنگ عمید
( آرشی ) مربوط به آرش: به زیر پی آنکه هست آتشی / که سامیش گرز است و تیر آرشی (فردوسی۲: ۱۵۳۵ ).
کلمات دیگر: