رونویس
فارسی به انگلیسی
copyist
copy
فرهنگ فارسی
رونوشت برداشتن ازنوشته دیگری
لغت نامه دهخدا
رونویس. [ ن ِ ] ( اِ مرکب ) مُستَنسَخ. سواد. ( یادداشت مؤلف ). نسخه. کپیه. سواد و با کردن و شدن مستعمل.
- رونویس کردن ؛ نسخه برگرفتن. از روی نوشته ای نوشتن.
|| ( نف مرکب ) به جای کلمه ثبات پذیرفته شده است. ( لغات فرهنگستان ). مُستَنسِخ.
- رونویس کردن ؛ نسخه برگرفتن. از روی نوشته ای نوشتن.
|| ( نف مرکب ) به جای کلمه ثبات پذیرفته شده است. ( لغات فرهنگستان ). مُستَنسِخ.
فرهنگ عمید
۱. کسی که از روی نوشته ای نسخه برداری می کند.
۲. (اسم ) = رونوشت
۲. (اسم ) = رونوشت
کلمات دیگر: