( اسم ) صندوقخانه جمع : مخادع .
آنک بارها فریب خورده باشد
آنک بارها فریب خورده باشد
مخدع . [ م ِ دَ / م ُدَ ] (ع اِ) گنجینه و خانه ٔ خرد در خانه ٔ کلان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مخدع . [ م ُ خ َ د دِ ] (ع ص ) فریب کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). فریبنده ٔ مشهور و نامدار. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخدیع شود.
مخدع . [ م ُ خ َدْ دَ ] (ع ص ) آنکه بارها در حرب فریب خورده باشد و مجرب شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه بارها در جنگ فریب خورده و آزموده شده باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مُخَدَّع شود.
مخدع . [ م ُ دَ ] (ع اِ) جای نهان کردن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
مخدع . [ م ُ دِ ] (ع ص ) پنهان کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). نهنده و نگاهدارنده . (ناظم الاطباء).