بسیارجوشنده، فوران کننده
مبالغه است از فور و فوران و مونث آن فواره است .
مبالغه است از فور و فوران و مونث آن فواره است .
فوار. [ ف َوْ وا ] (ع ص ) مبالغه است از فور و فوران . مؤنث آن فوارة است . (از اقرب الموارد). رجوع به فوارة شود.
فوار. [ ف ُ ] (ع مص ) دمیدن بوی مشک . (منتهی الارب ). انتشار مشک . || غلیان و بالا رفتن آنچه در دیگ است . || بیرون آمدن آب از زمین و جوشیدن و جاری شدن آن . || هیجان و زدن رگ . (از اقرب الموارد). || (اِ) سرجوش دیگ . (منتهی الارب ).