کلمه جو
صفحه اصلی

محمم

فرهنگ معین

(مُ حَ مِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - آن که متعه دهد زن مطلقه را. ۲ - کسی که روی را با زغال سیاه کند. ۳ - سری که پس از ستردن بر آن موی برآید. ۴ - جوجه ای که پر برآورد.

لغت نامه دهخدا

محمم. [ م ُ ح َم ْ م ِ ] ( ع ص ) آنکه متعه دهد زن را. || کسی که روی را با زغال سیاه کند. || سری که پس از ستردن موی برآن موی برآید. || جوجه ای که پر برآورد.


کلمات دیگر: