کلمه جو
صفحه اصلی

نمیقه

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱- نوشته ( شده ). ۲ - نقش شده .

فرهنگ معین

(نَ قَ یا قِ ) [ ع . نمیقة ] (ص . ) ۱ - نوشته (شده ). ۲ - نقش شده .

لغت نامه دهخدا

( نمیقة ) نمیقة. [ ن َ ق َ ] ( ع ص ) نوشته شده. مکتوب. ( غیاث اللغات ) ( از صراح ) ( آنندراج ). مکتوب. رساله.نامه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نَمْق و تنمیق شود.

نمیقة. [ ن َ ق َ ] (ع ص ) نوشته شده . مکتوب . (غیاث اللغات ) (از صراح ) (آنندراج ). مکتوب . رساله .نامه . (ناظم الاطباء). رجوع به نَمْق و تنمیق شود.



کلمات دیگر: