کلمه جو
صفحه اصلی

محسور

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - دریغ خورنده . ۲ - خیره چشم .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - دریغ خورنده . ۲ - خیره چشم .

لغت نامه دهخدا

محسور. [ م َ ] ( ع ص ) خیره چشم. || مانده. || دریغخورنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پشیمان : و لاتبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً. ( قرآن 29/17 ).

پیشنهاد کاربران

شیفته، مات و مبهوت ماندن

از دست داده، پشیمان، دریغ مانده

در مانده

بهتر است آن را با مسحور : جادوشده اشتباه نگیریم

مات و مبهوت

در حسرت مانده _ کسی که حسرت داشتن چیزی یا کسی را میخورد _ حسرت کِشنده _ حسرت خورنده

خیره مانده به کسی

خیره شدن و حسرتش رو خوردن

شیفته، مات و مبهوت


کلمات دیگر: