کلمه جو
صفحه اصلی

بربار

فرهنگ فارسی

( صفت ) ناچیده : گل بربار .

لغت نامه دهخدا

بربار. [ ب َ ] ( اِ ) بالاخانه و حجره ای که بر بالای حجره دیگر سازند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). فروار. رجوع به فروار شود. || گل ناچیده. گل بر بار یعنی گل ناچیده. ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) :
ای ازدر دیدار بدید آی و بدید آر
آن روی کز آن نور ستاند گل بربار.
فرخی.
|| ( ص ) بامیوه. مثمر. بارور. حامل. حامله :
آن گل که مر او را بتوان خورد بخوبی
وز خوردن آن روی شود چون گل بربار.
منوچهری.
کبابه به هر جای بسیار بود
که هریک به از نار بربار بود.
اسدی ( گرشاسب نامه ).

بربار. [ ب َ ] ( ع اِ ) شیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شیر بیشه. ( ناظم الاطباء ). || شور و غوغاکننده و آواز کننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شور و غوغاکننده و آواز نماینده بخشم. ( ناظم الاطباء ).
- دلو بربار ؛ دلوی با آواز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دول آواز کننده. ( ناظم الاطباء ).

بربار. [ ب َ ] ( اِخ ) بربار و برباره ، نام صنفی از مردمان. || بربر را گفته اند و آن ولایتی است معروف از افریقیه و خوبان آنجا بملاحت مثل و پلنگان آنجا بشجاعت مشهور. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به بربر شود.

بربار. [ ب َ ] (اِ) بالاخانه و حجره ای که بر بالای حجره ٔ دیگر سازند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). فروار. رجوع به فروار شود. || گل ناچیده . گل بر بار یعنی گل ناچیده . (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) :
ای ازدر دیدار بدید آی و بدید آر
آن روی کز آن نور ستاند گل بربار.

فرخی .


|| (ص ) بامیوه . مثمر. بارور. حامل . حامله :
آن گل که مر او را بتوان خورد بخوبی
وز خوردن آن روی شود چون گل بربار.

منوچهری .


کبابه به هر جای بسیار بود
که هریک به از نار بربار بود.

اسدی (گرشاسب نامه ).



بربار. [ ب َ ] (اِخ ) بربار و برباره ، نام صنفی از مردمان . || بربر را گفته اند و آن ولایتی است معروف از افریقیه و خوبان آنجا بملاحت مثل و پلنگان آنجا بشجاعت مشهور. (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به بربر شود.


بربار. [ ب َ ] (ع اِ) شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شیر بیشه . (ناظم الاطباء). || شور و غوغاکننده و آواز کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شور و غوغاکننده و آواز نماینده ٔ بخشم . (ناظم الاطباء).
- دلو بربار ؛ دلوی با آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دول آواز کننده . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

= فروار

فروار#NAME?


دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۵°۴۱′۴۶٫۲۸″ شمالی ۵۱°۲۵′۲۲٫۶۶″ شرقی / ۳۵٫۶۹۶۱۸۸۹°شمالی ۵۱٫۴۲۲۹۶۱۱°شرقی / 35.6961889; 51.4229611
وب گاه کوخرد
بـِربار نام روستایی کوچک از توابع بخش کوخرد شهرستان بستک استان هرمزگان ایران است.
جمعیت این روستا بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۱۳۸ نفر (۲۸ خانوار)بوده است. و دارای ۲ مسجد و یک باب مدرسه و ۷ باب آب انبار برکه است. بربار همچنین چشمه کوچکی دارد که در حدود ۵۰۰ اصله نخل را آبیاری می کند.
برخی نام این روستا را برگرفته از واژه ای قِبطی (مصری باستان) به معنای سازه استوار یا نیایشگاه دانسته اند که با توجه به دور بودن زمانی و مکانی مصریان باستان نسبت به این روستای ایرانی این توجیه نام درست نمی نماید. برای ریشهٔ ابی علمی نام این روستا بررسی زبانشناختی گویش های هرمزگان و لارستان می تواند راهگشا باشد.این روستا در غرب روستای بار قرار دارد...


کلمات دیگر: