کلمه جو
صفحه اصلی

نهان خانه

فرهنگ فارسی

1. مقدس‌ترین جایگاه در یک مکان مقدس 2. درونی‌ترین بخش یک مکان مقدس


( اسم ) ۱ - مخزنی که در میان دو دیوار یا گوشه ای از خانه سازند بجهت ذخیر. غلات و غیره : ( روزی طلب کنی در نهانخانهائ زمین . ) ) ۲ - خلوت خانه . ۳ - خانه ای که در زیر زمین سازند تا در فصل گرما در آنجا بیارامند : نهان دره . ۴ - جایی که در آن خاشاک و خاکروبه ریزند ۵ - مقبره گور . یا نهان خان. غیب . عالم غیب جهان باطن : (( هست رای توکه اسرار نهانخان. غیب غایبانه کند ارباب دول را اعلام . ) ) یا نهان خان. فکر ( فکرت ) . مخزن اندیشه مخفی گاه افکار : (( دانای آشکار و نهان داند که از نهانخان. فکرت هیچ صاحب سخن متاعی دربار خود نبستم . ) ) یا نهان خان. قریحت ( قریحه ) . مخزن قریح. شعر : ((این دو بیت از نهانخان. قریحت بعرص. بیاض فرستاد . ) )
( اسم ) ۱ - مخزنی که در میان دو دیوار یا گوشه ای از خانه سازند بجهت ذخیر. غلات و غیره : ( روزی طلب کنی در نهانخانهائ زمین . ) ) ۲ - خلوت خانه . ۳ - خانه ای که در زیر زمین سازند تا در فصل گرما در آنجا بیارامند : نهان دره . ۴ - جایی که در آن خاشاک و خاکروبه ریزند ۵ - مقبره گور . یا نهان خان. غیب . عالم غیب جهان باطن : (( هست رای تو که اسرار نهانخان. غیب غایبانه کند ارباب دول را اعلام . ) ) یا نهان خان. فکک ( فکرت ) . مخزن اندیشه مخفی گاه افکار : (( دانای آشکار و نهان داند که از نهانخان. فکرت هیچ صاحب سخن متاعی دربار خود نبستم . ) ) یا نهان خان. قریحت ( قریحه ) . مخزن قریح. شعر : ((این دو بیت از نهانخان. قریحت بعرص. بیاض فرستاد . ) )

فرهنگ معین

( ~ . نِ )(اِمر. )۱ - خلوت خانه ،جایی که در آ ن چیزی را پنهان کنند. ۲ - مقبره ، گور.

لغت نامه دهخدا

نهانخانه. [ ن ِ / ن َ خا ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) گنجینه و مخزنی که در میان دو دیوار یا گوشه ای از خانه سازند. ( از برهان ) ( از انجمن آرا ). جای نهان داشتن سیم و زر و مانند آن که در میان دیوار یا گوشه خانه سازند. ( از آنندراج ). نهندره. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نهان دره. ( جهانگیری ). مخزن. زبیل دان. ( ناظم الاطباء ) :
شب که نهانخانه گنجینه هاست
در دل او گنج بسی سینه هاست.
نظامی.
|| خانه را نیز گویند که در زیر زمین سازند بجهت نشستن در هواهای گرم و به عربی حفره خوانند. ( از برهان ). سردابه.( آنندراج ) ( از کنزاللغات ). جائی که در زیر زمین می سازند جهت نشستن در هوای گرم تابستان و یا در آن غله ذخیره می کنند. ( ناظم الاطباء ). ته خانه. ( غیاث اللغات ) :
نهانخانه ای داشت در زیر خاک
نشاندش در آن خانه اندوهناک.
نظامی.
|| مخباء. ( زمخشری ) کنیف. مطموره. ( منتهی الارب ). خلوتخانه. ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). جای خلوت. ( ناظم الاطباء ). خلاجای. خلوتسرای. ( یادداشت مؤلف ). پستو. حرمسرا. اندرونی :
دیده ای هفت نهانخانه چرخ
که در آن خانه چه ماده چه نر است.
خاقانی.
در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
که ز سودای رخش نعل در آتش دارم.
حافظ.
اشک حرم نشین نهانخانه مرا
ز آن سوی هفت پرده ببازار میکشی.
حافظ.
تا نهانخانه عرفان خداوند رسل
رفته در راه طریقت همه بر پای مجاز.
واله ( از آنندراج ).
ساقی بده آن آینه راز نهان را
از غیر بپرداز نهانخانه جان را.
فطرت ( آنندراج ).
|| ادب خانه. ( یادداشت مؤلف ). || جائی که در آن خاشاک و خاکروبه میریزند. || مقبره. گور. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

جایی که در آن چیزی پنهان کنند، خلوت خانه.

دانشنامه عمومی

نهان خانه یا خلوتگاه (به یونانی: Άδυτον، تلفظ: آدیتُن، به لاتین: adytum) بخشی است از نیایشگاه های یونانی و رومی که به عنوان پَستویی در پشت درون خانه قرار گرفته است.
Broad, William J. The Oracle: The lost secrets and hidden messages of ancient Delphi. Penguin Press, 2006.
نام یونانی و رومی آن به معنی «وارد نشوید» یا «بدون دسترسی» است.
نهان خانه معمولاً فضای کوچکی بود که در دورترین قسمت درون خانه نسبت به در ورودی قرار داشت.در نهان خانه معمولاً بت نمادین ایزد را قرار می دادند و تنها کاهنان به آن راه داشتند. این کاهنان مدعی ارتباط با هاتف غیبی در نهان خانه بودند.
به مکان مشابهی در نیایشگاه های یهودی قدس الاقداس می گویند.

فرهنگستان زبان و ادب

{inner sanctum, sanctuary} [باستان شناسی] 1. مقدس ترین جایگاه در یک مکان مقدس 2. درونی ترین بخش یک مکان مقدس


کلمات دیگر: