کلمه جو
صفحه اصلی

محکوک

فارسی به انگلیسی

engraved, erased, obliterated

فرهنگ فارسی

حک شده، خراشیده، تراشیده شده، سوده شده
(اسم ) ۱ - سوده ساییده. ۲ - خراشیده خاریده . ۳ - نگینی که بر روی آن کنده باشند .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - سوده ، ساییده ، خراشیده ، خاریده . ۲ - نگینی که روی آن کنده باشند.

لغت نامه دهخدا

محکوک. [ م َ ] ( ع ص ) سوده شده. سوده. ( آنندراج ). ساییده شده. || خراشیده شده. ( ناظم الاطباء ). خراشیده. خاریده. ( آنندراج ).

محکوک. [ م َ ] ( ع ص ) حک شده. تراشیده شده. ( ناظم الاطباء ). کنده کاری شده. نگین که بر آن کنده شده باشد. ( آنندراج ). || آنچه از خطوط یا کلمات نوشته که تراشیده و محو شده باشد. حک شده.

محکوک . [ م َ ] (ع ص ) حک شده . تراشیده شده . (ناظم الاطباء). کنده کاری شده . نگین که بر آن کنده شده باشد. (آنندراج ). || آنچه از خطوط یا کلمات نوشته که تراشیده و محو شده باشد. حک شده .


محکوک . [ م َ ] (ع ص ) سوده شده . سوده . (آنندراج ). ساییده شده . || خراشیده شده . (ناظم الاطباء). خراشیده . خاریده . (آنندراج ).


فرهنگ عمید

۱. حک شده.
۲. خراشیده.
۳. تراشیده شده.
۴. ساییده شده.


کلمات دیگر: