مترادف مختون : ختنه شده
مختون
مترادف مختون : ختنه شده
فارسی به انگلیسی
circumcised
فرهنگ فارسی
ختنه شده
( اسم ) ختنه شده .
( اسم ) ختنه شده .
فرهنگ معین
(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ختنه شده .
لغت نامه دهخدا
مختون. [ م َ ] ( ع ص ) ختنه کرده شده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ختین شود.
- غلام مختون ؛ کودک ختنه کرده شده. ( ناظم الاطباء ).
- جاریة مختونة ؛ دخترختنه کرده شده. ( ناظم الاطباء ).
- غلام مختون ؛ کودک ختنه کرده شده. ( ناظم الاطباء ).
- جاریة مختونة ؛ دخترختنه کرده شده. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
ختنه شده.
کلمات دیگر: