کلمه جو
صفحه اصلی

بربست

فارسی به عربی

قاعدة

مترادف و متضاد

rule (اسم)
عادت، حکم، دستور، گونیا، رسم، قانون، ضابطه، فرمانروایی، فرمانفرمای، خط کش، قاعده، بربست

law (اسم)
قانون، ضابطه، حق، حقوق، قاعده، قانون مدنی، بربست، داتا

فرهنگ فارسی

دستور، قاعده، روش
راه وروش طرز و روش و قاعده و قانون .

لغت نامه دهخدا

بربست. [ ب َ ب َ ] ( اِ ) راه و روش. ( انجمن آرا ). طرز و روش و قاعده و قانون. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). دستور. ( غیاث اللغات ). نظم و شیوه. ( انجمن آرا ). طرز و روش و راه و قاعده وقانون و رسم و نظام. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ). || و گفته اند بمعنی نحو است که علمی است معروف و بخش بمعنی صرف است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).

بربسة. [ ب َ ب َ س َ ] ( ع مص ) طلب کردن. ( منتهی الارب ). طلب کردن کسی را. ( ناظم الاطباء ).

بربست . [ ب َ ب َ ] (اِ) راه و روش . (انجمن آرا). طرز و روش و قاعده و قانون . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). دستور. (غیاث اللغات ). نظم و شیوه . (انجمن آرا). طرز و روش و راه و قاعده وقانون و رسم و نظام . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). || و گفته اند بمعنی نحو است که علمی است معروف و بخش بمعنی صرف است . (انجمن آرا) (آنندراج ).


فرهنگ عمید

۱. دستور، قاعده و قانون.
۲. طرز و روش.

دانشنامه عمومی

بَرِبَست روستای کوچکی از توابع بخش مرکزی شهرستان خمیر در شهرستان خمیر در استان هرمزگان ایران است.
عباسی، قلی، مصطفی، «بستک وجهانگیریه»، چاپ اول، تهران : ناشر: شرکت انتشارات جهان معاصر، سال ۱۳۷۲ خورشیدی.
بختیاری، سعید، ، « اتواطلس ایران » ، “ مؤسسه جغرافیایی وکارتگرافی گیتاشناسی، بهار 1384 خورشیدی
از شمال کونه، از جنوب تهر، از مغرب لدخی، و از سمت مشرق به هرا محدود می گردد.
دارای ۳۸ نفر (۹ خانوار) استکه از اهل سنت و از شاخه شافعی هستند یعنی از پیروان امام محمد ادریس شافعی هستند. دارای مسجد، دبستان، آب انبار (برکه) و درمانگاه است.
پیشهٔ بیشتر مردم کشاورزی، دامداری، و تجارت است.دارای ۲۵۰ اصله نخل دیم و ۱۰۰ من زمین زیر کشت است.


کلمات دیگر: