(کَ جَ ) (اِ. ) هر چیز غریب و تازه و نو.
کنجک
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
کنجک. [ ک ُ ج َ] ( ص ) هر چیز غریب و تازه و نو را گفته اند که دیدن آن مردم را خوش آید و به عربی طرفه گویند. ( برهان ). بسیار بدیع که آدمی را از دیدنش خوش آید. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چیزی تازه که دیدنش خوش آید و بلکنجک یعنی بسیار بدیع. ( رشیدی ). طرفه و هر چیز غریب و تازه و نو که دیدن آن مردم را خوش آید. ( ناظم الاطباء ).
کنجک. [ ک َ ج َ ] ( اِ ) نام درختی است که آن را پشه غال گویند. ( برهان ).درخت پشه. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). درخت پشه غال که از گونه های نارون است. ( فرهنگ فارسی معین ). نام درختی است که آن را سارشک دار و درخت پشه نیز خوانند. ( جهانگیری ). اسم فارسی شجرةالبق است. ( فهرست مخزن الادویه ). درختی است که پشه غال نیز گویند. ( ناظم الاطباء ).
کنجک. [ ک َ ج َ ] ( اِ ) نام درختی است که آن را پشه غال گویند. ( برهان ).درخت پشه. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). درخت پشه غال که از گونه های نارون است. ( فرهنگ فارسی معین ). نام درختی است که آن را سارشک دار و درخت پشه نیز خوانند. ( جهانگیری ). اسم فارسی شجرةالبق است. ( فهرست مخزن الادویه ). درختی است که پشه غال نیز گویند. ( ناظم الاطباء ).
کنجک . [ ک َ ج َ ] (اِ) نام درختی است که آن را پشه غال گویند. (برهان ).درخت پشه . (انجمن آرا) (آنندراج ). درخت پشه غال که از گونه های نارون است . (فرهنگ فارسی معین ). نام درختی است که آن را سارشک دار و درخت پشه نیز خوانند. (جهانگیری ). اسم فارسی شجرةالبق است . (فهرست مخزن الادویه ). درختی است که پشه غال نیز گویند. (ناظم الاطباء).
کنجک . [ ک ُ ج َ] (ص ) هر چیز غریب و تازه و نو را گفته اند که دیدن آن مردم را خوش آید و به عربی طرفه گویند. (برهان ). بسیار بدیع که آدمی را از دیدنش خوش آید. (انجمن آرا) (آنندراج ). چیزی تازه که دیدنش خوش آید و بلکنجک یعنی بسیار بدیع. (رشیدی ). طرفه و هر چیز غریب و تازه و نو که دیدن آن مردم را خوش آید. (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
درخت پشه غال، نارون.
تازه، نو، بدیع، طرفه.
تازه، نو، بدیع، طرفه.
درخت پشهغال؛ نارون.
تازه؛ نو؛ بدیع؛ طرفه.
کلمات دیگر: