برخفج. [ ب َ خ َ ] ( اِ ) برخنج. برخفچ. گرانی که در خواب بر مردم اوفتد. ( فرهنگ اسدی ) ( انجمن آرا ). و آنرا بتازی کابوس خوانند. درفنجک. فرنجک. ( انجمن آرا ). بختک. عبدالجنه. ضبغطی :
بوصال اندر ایمن بدم از گشت زمان
تا فراق آمد بگرفتم چون بر خفجا.
آغاجی ( فرهنگ اسدی ).
رجوع به پرخفچ شود.