کلمه جو
صفحه اصلی

برگشتگی

فارسی به عربی

مقلوب

مترادف و متضاد

deviance (اسم)
انحراف، سقم، برگشتگی، رفتار منحرف، کج رفتاری

turnover (اسم)
تعویض، برگشت، انتقال، محصول، برگشتگی، بازده، تغییر و تبدیل، عملکرد، حجم معاملات، قطاب، عایدی فعالیت، واژگون شدگی

deviancy (اسم)
انحراف، برگشتگی، رفتار منحرف، کج رفتاری

invert (اسم)
انحراف، برگشتگی، برگردانی، سوء تعبیر، قلب عبارت

recrudescence (اسم)
تجدید، عود، برگشت، برگشتگی، ظهور مجدد، عود مرض

retroflection (اسم)
برگشتگی

retroflexion (اسم)
برگشتگی

فرهنگ فارسی

فرایندی آوایی که در طی آن نوک زبان در پشت برآمدگی لثه قرار می‌گیرد و به سمت سخت‌کام برمی‌گردد


وضع و حالت برگشته

لغت نامه دهخدا

برگشتگی. [ ب َ گ َ ت َ/ ت ِ ] ( حامص مرکب ) وضع و حالت برگشته. ( فرهنگ فارسی معین ). بازگردیدگی. وارونی. واژگونی. انقلاب. برتافتگی. ( یادداشت دهخدا ). تغییر و واژگونی. ( ناظم الاطباء ). زُؤاب. ( از منتهی الارب ). حِوَل. ( از دهار ): کَمَد، کُمَدة؛ برگشتگی رنگ. ( از منتهی الارب ). || خمیدگی : عطف ؛ برگشتگی دم تیغ. برگشتگی دم شمشیرو بیل و غیره. شَتَر؛ برگشتگی بام چشم. قَلب ؛ برگشتگی لب. کَشَف ؛ برگشتگی مویهای پیشانی چندان که به دایره ماند. مَعَص ؛ برگشتگی پی پای. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

۱. وضع و حالت برگشته.
۲. واژگونی.

فرهنگستان زبان و ادب

{retroflexion} [زبان شناسی] فرایندی آوایی که در طی آن نوک زبان در پشت برآمدگی لثه قرار می گیرد و به سمت سخت کام برمی گردد


کلمات دیگر: