کلمه جو
صفحه اصلی

تشعیث

لغت نامه دهخدا

تشعیث. [ ت َ ] ( ع مص ) پراکنده کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). پریشان کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دور کردن و دفع نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دفع کردن و راندن از کسی. ( از اقرب الموارد ). || نکوهیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || به نیکی رسانیدن کسی را. || خوردن مقدار کمی از طعام. || آوردن شاعر تشعیث را در شعر خود. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح عروض ) آن است که فاعلاتن را مفعولن کنند و در این تغییر عروضیان را اختلاف است. بعضی گفتند که عین انداخته اند فالاتن مانده است مفعولن بجای آن نهاده اند و بعضی گفته اند لام انداخته اند فاعاتن مانده است مفعولن به جای آن نهاده اند. زجاج که یکی از ائمه نحو و لغت بوده است می گوید: پیش من بصواب نزدیکتر آن است که گوئیم فاعلاتن را خبن کرده اند فعلاتن بمانده است آنگه عین را ساکن گردانیده اند فعلاتن شده است ، مفعولن بجای آن نهاده اند ازبهر آن که ما را در بحر کامل تسکین متحرک دومین از فاصله ، معهوداست و هیچ جایگاه خرم وتد در میان جزوی نداریم و مفعولن چون از فاعلاتن خیزد آن را مشعث خوانند یعنی ژولیده و آشفته گردانیده. ( المعجم فی معائیر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 38 ). و رجوع به تعریفات جرجانی شود.

فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) در عروض، حذف یکی از دو متحرک در وتد مجموع چنان که از فاعلاتن، فاعاتن یا فالاتن بماند و مفعولن به جایش بگذارند و آن را مشعث گویند.
۲. [قدیمی] پراکنده کردن، پراکنده کردن چیزی.
۳. [قدیمی] دور کردن.
۴. [قدیمی] غذا کم خوردن.

دانشنامه آزاد فارسی

تَشعیث
(در لغت به معنی آشفتن) اصطلاحی در عروض. از زحاف های عروضی، و آن حذفِ یکی از دو متحرک در وتدِ مقرون است؛ چنان که «ع» از «فاعلاتن» بیفتد و، به جای «فالاتن» باقی مانده، «مفعولن» گذارند. رکن تحت زحاف تشعیث را مُشّعَّث نامند.


کلمات دیگر: